كما اينكه سقراط هم چنين نظريه ای داشت ، و در كلمات حضرت امير نيزاين سخن را به شكل ديگری میبينيم : « علموهم و كفی » ( 1 ) . سقراط هممیگفت : مردم را دانا كنيد ، اخلاق خوب پيدا میشود البته او روی يكمبنا میگفت ، كما اينكه علموهم و كفی هم روی يك مبناست ، راسل هم كهمیگويد : مردم را دانا كنيد و كافی است ، روی مبنای ديگری است دانشی كهاو میگويد يعنی توجه دادن به عكس العمل ها : عكس العمل های فعلها را بهافراد بشر بياموزيد ، همه خوب میشوند . بنابر نظريه راسل ، تربيت بيشتر در مقوله تعليم وارد میشود و پرورشوارد مقوله آموزش میگردد . گفتم نظريه راسل بر ضد انساندوستی است و بر خلاف شعارهای خود اوستاين نظريه ، ريشه اخلاق را زير كانه زده است بنابر نظريه جناب راسل ،اخلاق فقط در جايی میتواند اخلاق باشد كه انسان نگران عكس العمل سوءديگران بر ضد منافع خودش باشد يعنی بنابر اين نظريه ، يك آدم ضعيف اگرهوشيار باشد ، عمل ضد اخلاقی انجام نمیدهد چون میبيند ديگران میآيند چندبرابر ، منافع او را پايمال میكنند يك آدمی هم كه نيروی ديگران را مساویبا نيروی خودش میبيند عمل ضد اخلاقی انجام نمیدهد چون میبيند همان اندازهكه او میتواند از ديگران ببرد ، ديگران میتوانند از او ببرند . بعد به جناب راسل میگوئيم : اخلاق در درجه اول آن است كه بتواند اقويارا كنترل بكند . بنابر اين نظريه ، ظلم اقويا ضد اخلاقی نيست پاورقی : 1 ) [ مردم را بياموزانيد و همين كافی است ] . |