توسعه خودی و توسعه شخصيت هست اما به آن گونه كه شخصيت انسانی باشخصيت همه عالم يكی میشود تا اين مقدار شخصيت هست ، تا آن حدی كه اينشخصيت رقيق و لطيف و جهانی میشود . به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همهعالم از اوست والا آنجور مبارزه با خودی كه جنبه منفی داشته باشد [ فرع بر قائل بودنبه خود شخصی است ] . اين " خود " معنيش محدوديت يعنی مرز قائل شدناست يك مرزی انسان قائل میشود ، و بيرون مرز را هميشه میخواهد فدایداخل مرز بكند اين " خودی " است ، و با " خودی " دو جور میشودمبارزه كرد يكی اينكه " خودی " را ضعيف بكنيم ، از بين ببريم ، همانكاری كه هنديها و بودائيها میكردند و كم و بيش در بين بعضی از مسلمانهاهم رايج بود اين از نظر اسلام غلط است ديگر اينكه مرز " خودی " راتوسعه بدهيم تا آنجا كه شامل همه انسانها بشود و تا آنجا كه شامل همهموجودات عالم بشود ، يعنی دايره ای بشود به شعاع بی نهايت ، و ديگربيرون مرز چيزی باقی نماند اين ، در عين حال مبارزه منفی هم نيست و لذادر اسلام در عين اينكه با خودی مبارزه شده است ، حفظ حقوق و حدود خود ودفاع از خود واجب است سخنرانيی كه در سال گذشته راجع به " كرامت نفس" كردم ، پيرامون يك نوع حفظ خودی بود ، اما حفظ خوديی كه رذائل اخلاقیاز آن بر نمیخيزد در اسلام عينا مطلب از اين قرار است و " خودی "توسعه پيدا كرده محيط اخلاق اسلامی محدود به افراد يا خاك معين نيست ،مرز قائل نيست حتی برای مسلمان و غير مسلمان يعنی اينجور نيست كه داخلمرز اسلام تجاوز را جايز نداند ولی بيرون اين مرز تجاوز را لازم بداند اسلامتجاوز و ظلم را نسبت به غير مسلمان هم جايز نمیداند . البته مجازات راجايز |