بردهاند . در اردوی شرق تكيه بر روی مساوات است ، آزادی را از ميانبرده اند در آنجا مساوات وجود ندارد ، در اينجا آزادی وجود ندارد ، واينها از دو فلسفه مختلف سر چشمه میگيرد البته مسئله مهم اين است كهآيا اينطور است كه يا تكامل فرد يا تكامل جامعه ؟ يا سعادت فرد ياسعادت جامعه ؟ يا اينكه يك راه طبيعی وجود دارد و آزادی ، آن حق طبيعیانسان يك حد معينی است كه از آن بيشتر ديگر آزادی نيست و تكامل همبستگی به همين مقدار آزادی دارد . يعنی مكتب سوم . حالا اين بحث ديگریاست . نقد اين نظريه به هر حال غرضم اين جهت است كه اگر كسی بگويد معيار ، تكامل است ،قابل مناقشه است ، زيرا در اين صورت تمام اصالتها را به جامعه داده ايمو برای فرد هيچ اصالتی قائل نشده ايم و ما نمیتوانيم تك ارزشی باشيمتكامل جامعه يكی از ارزشهاست ، تكامل فرد هم برای خودش ارزشی است ، ولهذا گاهی تعارض دو ارزش به وجود میآيد : ارزش اجتماعی و ارزش فردیپس اولا از اين نظر ، مكتب اخلاق كمونيستی قابل بحث و مناقشه است يعنیاين اصل را اينجور دربست نمیشود قبول كرد كه معيار ، تكامل جامعه است و[ بايد ] تك ارزشی [ بود ] و فرد ارزشی ندارد ، ثانيا گيرم ما تكاملجامعه را معيار بدانيم ، خواه يگانه معيار بدانيم و خواه يكی از معيارهابشماريم ، اين مسئله را قبول نداريم كه تكامل منحصرا در گروی به قولاينها تغييرات كيفی و انقلاب است ، يعنی جز از راه انقلاب ، جامعه راهكمال را طی |