ارزشاند . دلشان نمیخواهد بگويند اينها خير معنوی اند و ماديات خيرمادی فلاسفه ما ماديات را میگويند خير مادی بشر ، و معنويات را میگويندخير معنوی به اين ترتيب مطلب حل میشود و حرف هم همين است زورشانمیآيد بگويند خير مادی و خير معنوی ، چون اسم معنا و حقيقت در كار میآيدو نمیخواهند اين را بپذيرند میگويند " خير " همانی است كه مادی است ،اسمش هم سود است معنويات چيست ؟ آن خير نيست ، سود هم نيست ، فقطارزش و قيمت است و حقيقتی نيست اسلام میگويد آن هم خير است ، كاراخلاقی هم كه میكنی دنبال خير هستی ، ولی آن خير ، خيری است كه طبيعتحيوان تو دنبال آن خير نمیرود ، حقيقت ملكوتی توست كه دنبال آن خيرمیرود . اينجاست كه اخلاق و احساس اخلاقی خودش يك دروازه ای است به اين كهانسان روح مجرد خودش را بشناسد و با شناخت روح مجرد ، عالم غيبت وملكوت را آگاه بشود ، چون انسان پرتوی است از عالم غيب و ملكوت ازهمين جا ريشه احساسات اخلاقی پيدا میشود انسان چون روح ملكوتی است ،جنسش ، جنس عظمت است [ زيرا ] جنس ملكوت عظمت است وقتی انسان خودملكوتی را احساس بكند تن به حقارت نمیدهد : « من كرمت عليه نفسه هانتعليه شهواته » ( 1 ) اين كه مكرر داشتيم كه هر كس كرامت نفس خودش رااحساس بكند تن به ذلت نمیدهد كه قبلا رواياتش را خوانديم [ به همينجهت است ] انسان وقتی كه آن " خود " ش را كه از عالم عظمت و عينعظمت است احساس میكند تن به حقارت نمیدهد ، پاورقی : 1 ) نهج البلاغه فيض ، حكمت 441 ، ص . 1293 |