رسيده به حدی كه از غيبت كردن و تهمت زدن و فحشاء و از هر كار زشتیتنفر دارد ، زيبايی عدالت را درك میكند ، زيبايی احسان را درك میكند ،زشتی فحشاء را درك میكند ، زشتی بغی ( به تعبير قرآن ) را درك میكندعجيب تعبيری دارد قرآن میگويد معروف و منكر يعنی زشت . « ان الله يامربالعدل و الاحسان و ايتاء ذی القربی و ينهی عن الفحشاء و المنكر و البغیيعظكم لعلكم تذكرون »( 1 ) اين مطلبی بود كه متكلمين اسلامی و به دنبال آنها فقهای اسلامی دربابحسن و قبح گفتهاند . نظر افلاطون يك سخن ديگر هم هست و آن اين است كه اساسا اخلاق مربوط به روح زيبااست نه اينكه كار ، فی حد ذاته زيبا است اخلاق يعنی آن جا كه روح انسانحالتی پيدا میكند كه خود روح زيبا میشود اگر كار ، زيبا است به تبع روحزيبا است در آن نظر اول ، كار فی حد ذاته زيبا است و روح زيبايی خود رااز كارش كسب میكند ، ولی طبق اين نظر روح ، زيبا است و كار ، زيبايیخودش را از روح كسب میكند اين نظر مربوط به افلاطون است افلاطون پايهاخلاق را بر عدالت قرار داده است يعنی اخلاق را مساوی با عدالت میداند وعدالت را مساوی با زيبايی میگويد : با اينكه بشر عدالت ، زيبايی وحقيقت را میشناسد ، هيچ كدام قابل تعريف نيست .پاورقی : 1 ) سوره نحل ، آيه . 90 [ ترجمه : همانا خدا فرمان به عدل و احسانمیدهد و به بذل و عطاء خويشاوندان امر میكند و از كارهای زشت و منكر وظلم نهی میكند و به شما از روی مهربانی پند میدهد باشد كه موعظه خدا رابه ياد آوريد ] . |