اين هم يك مكتب اخلاقی كه در ابتدا تحت يك عنوان ذكر میشود و میگويد: معيار ، تكامل است ، كه خيلی معيار جالبی است و گويی كه مكتبهای ديگربه اخلاق ضد تكاملی قائلند ، ولی اگر به معنای خاصش در نظر بگيريم ،میگويد : معيار ، انقلاب است ، و اين ناشی از ديد خاص جامعه شناسانه وديد خاص فلسفه تاريخی است كه اينها دارند ، از باب اينكه معتقدندتاريخ جز به صورت انقلاب پيشروی نكرده است و در آينده هم جز به صورتانقلاب پيشروی نمیكند ، پس تكامل در گروی انقلاب است و هر چه غير آنباشد ضد تكاملی است و بنابر اين ضد اخلاقی است . اصالت فرد و اصالت جامعه بحث درباره اخلاق كمونيستی از دو جهت بايد بشود : يكی از نظر كلی كهبحث اصالت فرد و اصالت اجتماع مطرح است ممكن است كسی اساسا تكامل رابه عنوان يگانه معيار [ برای كار اخلاقی ] قبول نداشته باشد ما تكامل فردداريم و تكامل جامعه گاهی اوقات ميان اين دو تكامل ، تزاحم صورت میگيرديعنی تعارضی ميان حقوق فرد و تكامل جامعه رخ میدهد ممكن است ما برای فردهيچ حقی قائل نباشيم و در واقع اصالتی برای فرد قائل نباشيم و اصالت رافقط از آن جامعه بدانيم و بگوئيم فرد از خودش حكمی ندارد ، بلكه به قولبعضی مثل دوركهيم اصلا فرد امر اعتباری است ، جامعه امر حقيقی است ، هرچه هست مال جامعه است و فرد خودش چيزی ندارد بلا تشبيه ، مثل آنچه كهدر منطق قرآن درباره خدا آمده است كه فرد در مقابل خدا از |