ايمان . در گذشته بشر خيلی بحرانها داشت كه منشأش جهل و نادانی و فقدانعلم بود ولی امروز بحمدالله اين بال بشر خيلی رشد كرده اين يك بالش كهبال علم است خوب رشد كرده ولی آن بال ديگرش كه بال ايمان است همينجور مانده ( و مرغ با يك بال نمیتواند پرواز بكند ) همان طور كه ايماننيز در برخی محيطها رشد میكند [ و ثمر میدهد ] ولی در محيط جهل و تعصببرای بشر جز بدبختی چيز ديگری نمیآورد قرآن تكيه اش روی هر دوی اينهاست: بال علم و بال ايمان ، و با اين دو بال است كه مشكلات بشر آنچنان كهبايد حل میشود قرآن گاهی از علم جدا سخن میگويد و از ايمان جدا ، مثل :« و قال الذين اوتوا العلم »(1) گاهی هم علم و ايمان را با يكديگر توأممیكند : « و قال الذين اوتوا العلم و الايمان » ( 2 ) آنها كه هم ازموهبت دانش و روشنايی و قدرتی كه دانش میدهد [ بر خوردارند و هم ازموهبت ايمان ] حدودی كه دانش به انسان روشنايی میدهد آن است كه فضایطبيعت را برای انسان روشن میكند ، قدرت انسان را بر طبيعت افزايش وبسط میدهد و طبيعت را در اختيار انسان قرار میدهد ولی ايمان دژی را فتحمیكند كه آن دژ در قلمرو علم نيست و علم قادر به فتح آن دژ نيست آن دژدرون خود انسان است ، نفس انسان است در احاديث شيعه و سنی حديثی استمعتبر از پيغمبر اكرم ، و پيغمبر چه حرفها را بجا میگويد ! موقعيت راتشخيص میدهد كجا حرف حق خودش را بزند میخواهد مسئله مجاهده با نفس رامطرح كند ، میگذارد يك روزی كه عده ای از اصحابش با غرور و افتخار ازيك جنگ پاورقی : 1 ) سوره قصص ، آيه . 80 2 ) سوره روم ، آيه . 56 |