دارد ، و همان احساسی است كه انسان با آن درك میكند كه من واقعی من اينميلها و اين طبيعت نيست ، من ، اين طبيعت با اينهمه ميلها نيستم ،طبيعت با همه ميلها ابزارها و وسائلی است كه به اين " من " داده شدهاست كه از اين ابزارها و وسائل استفاده كند " من " همان مقامی است كهتصميم را میگيرد ، همان عقل و درك است ، آن مقامی است كه اينها رامیفهمد اما آن مقامی كه فرمان طبيعت را به من میدهد او بيگانه و غيراست ، او من نيستم . حال با توجه به اين مطلب ، آنجا كه با نفس بايد مجاهده كرد ، با كدامنفس بايد مجاهده كرد ؟ با " خود " بايد مجاهده كرد ، با كدام " خود" بايد مجاهده كرد ؟ كدام " خود " را نبايد گذاشت مطلق العنان باشدوميدان به دستش بيفتد ؟ آن ، همين خود است ، خود حيوانی است كه درواقع ناخود است نه خود يعنی تمام جنگهای درون انسان ، مبارزه هايی كهانسان در درون روح خودش دارد از نظر اخلاقی و ضد اخلاقی ، در واقع مبارزه" خود " با " ناخود " است نه مبارزه " خود " با " خود " آنجا كهميلهای حيوانی پيروزند و حكومت مطلقه با آنها است و روی عقل و اراده وفطرت انسانی پوشيده است و يكه تاز شهوات و غضبها است يعنی همانغرايزی كه حيوانات دارند ، آنجا خود اصلی انسان مغلوب شده ، فراموششده ، گم شده ، بايد رفت پيدايش كرد آن انسانی كه در وجود او جزحيوانيات ، اموری كه مشتركات حيوانی است ، چيزی حكومت ندارد ، درواقع خود واقعی را ، من حقيقی را باخته : « قل ان الخاسرين الذين خسرواانفسهم »( 1 ) پاورقی : 1 ) سوره زمر ، آيه . 15 [ ترجمه : بگو زيان كردگان كسانی هستند كهخودشان را باختهاند ] . |