انسان كه چه چيزهايی در فطرت انسان است روی چهار چيز اين بحث هست :يكی وجدان حقيقتجويی يا وجدان علم : آيا انسان علم را به خاطر خود علمدوست دارد ، يعنی به حسب فطرت و غريزه كاوشگر آفريده شده است ؟ ديگرهمين وجدان اخلاقی است : آيا انسان به حسب فطرت نيكوكار آفريده شده ؟به او وجدانی داده شده كه او را دعوت به نيكوكاری میكند و فرمان به نيكیمیدهد ؟ سوم وجدان زيبايی است : آيا هر كسی به حسب وجدان خودش بالفطرهزيبايی شناس و زيبايی خواه آفريده شده است ؟ و چهارم وجدان پرستش يعنیوجدان دينی و مذهبی كه آيا هر انسانی به حسب خلقت و فطرت ، پرستنده وخدا خواه و خدا دوست و خدا پرست آفريده شده است يا نه ؟ كانت رویمسئله وجدان اخلاقی تكيه كرده است . بنابر اين طبق اين نظريه ، اخلاق يعنی دستورهای صريح و قاطعی كه وجدانانسان به انسان الهام میكند اگر بپرسيد چرا انسانها ايثار میكنند ؟میگويد اين ، امر وجدان است ، چرا ندارد ، دليل ندارد ، وجدان امر كردهچرا انسانها حق شناس اند ؟ میگويد حق شناسی الهام وجدان است چراانسانها از عفو بيشتر لذت میبرند تا انتقام ، و به جای انتقام عفومیكنند ؟ میگويد فرمان وجدان است چرا انسان تن به ذلت دادن را سختتر ازجان دادن میداند و میگويد زير بار ذلت نمیروم ؟ میگويد فرمان وجدان استو جز فرمان وجدان چيز ديگری نيست . چند كلمه ای ذكر مصيبت میكنم : مكرر شنيده و میدانيد در حادثه كربلايكی از شاخصهای اخلاقی كه در شخص مقدس سيدالشهداء و ياران و اهل بيتشنمودار است اين حالت اخلاقی است كه ما تن به ذلت نمیدهيم ، ما اسيرمیشويم ، تن ما ممكن است در زنجير قرار بگيرد ، |