باشد كه مؤمن در چنين شرايطی به لقاء پروردگار خودش رغبت كند ، يعنیاصلا از اين دنيا بيزار بشود يا تعبير ديگر حضرت : « انی لا اری الموت الاسعادش و الحياش مع الظالمين الا برما » ( 1 ) . اين چه احساسی است درانسان : زندگی با ستمكاران ، زندگيی كه بخواهد چشمم فقط به ستمكارانبيفتد و من با اينها همراه باشم و همراهی كنم ، اين زندگی برای من زندگینيست ، مرگ است ، ملالت است برای من سعادت اين است كه در چنينشرايطی بميرم مردن برای من در چنين شرايطی سعادت است . در روز عاشورا میآيد بر در خيمه میايستد خطاب میكند به خواهربزرگوارش : « يا اختاه ! ايتينی بولدی الرضيع » طفل شير خوار مرا بياور« حتی اودعه » ( 2 ) برای اينكه میخواهم با او هم وداع و خداحافظی بكنمبا اين كه مادر اين طفل در آنجا حيات دارد ، ولی ابا عبدالله میخواهدثابت بكند كه قافله سالار بعد از من زينب است ، لذا به خواهرش خطابمیكند زينب میرود طفل شيرخوار اباعبدالله را میآورد حسين به چهره اينطفل نگاهی میكند چند روز است كه مادرش [ سيراب نبوده است ] و زن ،طبق معمول وقتی يك ناراحتی پيدا بكند ديگر پستانش شير نمیدهد چه رسد بهاينكه چند شبانه روز هم سيراب نبوده است خود به خود در اين طفلاباعبدالله آثار گرسنگی و تشنگی پيدا است حسين كه كانون محبت است اينطفل را میگيرد برای اينكه ببوسد دشمن به يكی از افراد عسكر خودش فرمانمیدهد كه ببين چه هدف خوبی پيدا كردی ، اگر بتوانی مهارت به خرج پاورقی : 1 ) مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4 ، ص . 110 2 ) لهوف ( با ترجمه ) ص . 117 |