جوهر انسان عقل انسان است ، و كمال و سعادت نهايی و واقعی انسان سعادتعقلی است سعادت عقلی يعنی چه ؟ يعنی معارف ، يعنی انسان در آن آخرينحدی كه برای او ممكن است ، به معارف الهی آشنا بشود و عالم وجود راآنچنان كه هست دريافت كند میبينيد آنها وقتی كه حكمت را از نظر غايتتعريف میكنند نه از نظر موضوع ، میگويند : صيرورش الانسان عالما عقليامضاهيا للعالم العينی اينكه انسان بشود جهانی عقلی شبيه جهان عينی البتهجزئياتش را انسان عادی درك نمیكند ، و درك نمیكنند مگر اولياء حق ،ولی انسان عادی میتواند در عقل خودش [ به مرتبه ای ] برسد كه كلياتنظام هستی را از اول تا آخر ، آن طوری كه هست درك بكند ، از ذات واجبالوجود گرفته تا هيولای اولی ، مراتب كلی عالم را درك بكند و به هرنسبت كه معارف انسان نسبت به خدا و صفات و افعال خداوند كه جز اين همچيزی نيست بيشتر باشد ، انسان كاملتر است و از سعادت واقعی كه سعادتعقلی است ، بيشتر بهره مند میباشد . بعد میگويند : عقل انسان دو جنبه دارد ، يك جنبه نظری و رو به بالا ،كه به اين جنبه توجهش به بالاست و میخواهد حقايق را كشف كند ، و يكجنبه رو به پايين ، يعنی رو به بدن ، كه به اين جنبه میخواهد بدن راتدبير بكند تا اين مقدار را زياد در كتابها مینويسند . بعد میگويند اين تدبير عقل بدن را ، بر چه اساسی بايد باشد ؟ شنيده ايدكه اساس اخلاق از نظر علمای اسلامی عدالت است هيچ فكر كرده ايد چراعدالت را اساس میدانند ؟ ريشه اش اين است : گفتهاند . |