3 التّقوى تبصّر و تغلّب على الشّهوة و الأمل
فاتّقى عبد ربّه ، نصح نفسه ، قدّم توبته ، غلب شهوته ، فإنّ أجله مستور عنه ، و أمله خادع له ، و الشّيطان موكّل به ، يزيّن له المعصية ليركبها ، و يمنّيه التّوبة ليسوّفها ، حتّى تهجم منيّته عليه أغفل ما يكون عنها . ( 3 ) فيا لها حسرة على كلّ ذي غفلة أن يكون عمره عليه حجّة ، و أن تؤدّيه أيّامه إلى شقوة ( 4 ) نسأل اللّه سبحانه أن يجعلنا و إيّاكم ممّن لا تبطره نعمة ، و لا تقصّر به عن طاعة ربّه غاية ، و لا تحلّ له بعد الموت ندامة و لا كآبة . [ 3 602 ] ( 5 )
[ 601 ]
3 هشيار ماندن در برابر شهوات و آرمانها بوسيله تقوا پس هر بندهاى بايد از پروردگارش پروا گيرد ، خود را پند دهد ، توبهاش را پيش فرستد ، و بر شهواتش غالب آيد ، زيرا اجلش از او پوشيده است ، و آرزويش مرا و را فريبنده . شيطان بر او موكل است : معصيت را برايش مىآرايد تا بر مركب معصيت سوارش كند ، و به اميد توبه نگاهش مىدارد تا ( بدون اقدام به توبه ) امروز را به فردا اندازد ، تا اينكه ناگهان در غفلت زدهترين حالات لشكر مرگ بر او هجوم آورد . ( 3 ) فسوسا بر غافلان كه سرمايه عمرشان بر آنان حجّت گردد ، و روزگار زندگانى آنان را به بدترين شقاوت كشاند ( 4 ) از خداوند سبحان در خواست داريم كه ما و شما را از آن مردمى گرداند كه هيچ نعمتى او را به سرمستى و طغيان مبتلا نكند و هيچ آرزو و مقصدى از كوشش كامل براى طاعت پروردگار بازش ندارد ، و بعد از مرگ پشيمانى و اندوه بدو راه نيابد . [ 3 603 ] ( 5 )
[ 602 ]
[ 1 598 ] ما روي مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « غرر الحكم و درر الكلم » للآمدي :
« استعدّوا للموت فقد أظلّكم » [ خ : اطلّكم ] ( ج 2 ، ص 241 ، ح 2491 ) .
« ترحّلوا فقد جدّ بكم ، و استعدّوا للموت فقد أظلّكم » . ج 3 ، ص 291 ، ح 4514 .
« كونوا قوما صيح بهم فانتبهوا . كونوا قوما علموا أنّ الدّنيا ليست بدارهم فاستبدلوا » . ( ج 4 ،
ص 617 ، ح 7192 و 7193 ) .
ب « تذكرة الخواص » للعلاّمة سبط ابن الجوزي :
قال ( ع ) : « استعدّوا للموت فقد أظلّكم غمامه ، و كونوا قوما صيح بهم فانتبهوا و انتهوا ، فما بينكم و بين الجنّة و النّار سوى الموت » .
[ 2 598 ] ما روي مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « غرر الحكم و درر الكلم » :
« إنّ قادما يقدم بالفوز أو الشّقوة لمستحقّ لأفضل العدّة . إنّ غائبا يحدوه الجديدان : اللّيل و النّهار لحريّ بسرعة الأوبة » . ( ج 2 ، ص 524 ، ح 3500 و 3501 ) .
ب « تذكرة الخواص » :
« و إنّ غاية تنقصها اللّحظة و تهدمها السّاعة ، لجدير بقصر المدّة ، و إنّ غائبا يحدوه الجديدان لحريّ بسرعة الأوبة » .
[ 3 600 ] ما جاء مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
« تذكرة الخواص » :
« فرحم اللّه عبدا سمع حكمة فوعى ، و دعي إلى الإخلاص ، أو إلى خلاص نفسه فدنا ،
و استقام على الطّريقة فنجا ، و أحبّ ربّه ، و خاف ذنبه ، و قدّم صالحا ، و عمل خالصا ، و اكتسب مذخورا ، و اجتنب محذورا ، رمى غرضا ، و أحرز عوضا ، كابد هواه ، و كذّب مناه ، و جعل الصّبر مطيّة نجاته ، و التّقوى عدّة عند وفاته . ركب الطّريق الغرّاء ، و لزم المحجّة البيضآء ، إغتنم المهل ،
و بادر الأجل ، و تزوّد من العمل » . ( ص 128 ) .
[ 603 ]
[ 1 599 ] ترجمه روايات منابع ديگر :
الف « غرر الحكم و درر الكلم » نوشته آمدى :
براى مرگ آماده باشيد كه بر سر شما سايه زده است [ يا : بر شما مشرف شده است ] .
آگاهانه كوچ كنيد كه شما را كوچ دادهاند ، و آماده مرگ شويد كه خواه ناخواه بر سرتان سايه افكن شده است .
از آن مردمى باشيد كه بدانان بانگ بيدار باش زده شده بيدار و هشيار شدهاند . همانند آن مردمى باشيد كه دانستند اين جهان سر منزل هميشگى آنان نيست و در نتيجه آن را با سر منزل جاودان عوض كردند .
ب « تذكرة الخواص » نوشته علاّمه سبط ابن الجوزى :
آن حضرت عليه السّلام گفت : آماده مرگ شويد كه ابرهاى آن بر سرتان سايه افكنده است ، و همچون مردمى باشيد كه بانگ بيدار باش بدانان زده شده بيدار شدهاند و از غفلت دست برداشتهاند ، ميان شما و بهشت و آتش فاصلهاى جز مرگ وجود ندارد .
[ 2 599 ] ترجمه روايات منابع ديگر :
الف « غرر الحكم و درر الكلم » :
بىگمان راهپيمايى كه رستگارى يا بدبختى پيش مىفرستد ، هر آينه سزاوار است كه بهترين ساز و برگ را بر گيرد . بدون ترديد غايبى كه بوسيله نو به نو شوندگان شب و روز به پيش رانده مىشود شايسته است كه به شتاب آيد .
ب « تذكرة الخواص » :
بىگمان مقصدى كه لحظهها از آن بكاهند و ساعتها بنيادش بر كنند سزا است كه بسى كوتاه مدّت باشد ، و بىگمان آن غايبى كه نو به نو شوندگانش به پيش مىرانند شايسته است به شتاب آيد .
[ 3 601 ] ترجمه روايات منابع ديگر :
شبيه يا عين عبارات فوق در « غرر و درر » و در « تذكرة الخواص » ديده نشد ، آنچه از « تذكرة الخواص » ذيلا نقل مىشود دنباله عباراتى است كه در آن كتاب آمده است .
« تذكرة الخواص » :
پس خدا رحمت كند بندهاى را كه حكمتى شنيد و به جان دريافت ، و به يكتويى ، يا رهايى جان خود ، فراخوانده شد و پيش آمد ، و بر راه راست پا بر جا ماند و نجات يافت ، پروردگارش را دوست داشت ، و از پيامد گناهش ترسيد ، و كارهايى شايسته پيش فرستاد ، و با يكتويى عمل كرد ،
و اندوختهاى به دست آورد ، و از آنچه بيم داده شده بر كنار ماند ، تير عمل را به درستى به نشان زد ،
و پاداشى شايان به دست آورد ، با خواستهاى خويش به ستيز ايستاد ، و آرزوهاى دور و دراز خود را دروغ پنداشت ، پايدارى را مركب رام رهايى ساخت ، و پروا پيشگى را زاد و برگ هنگام از دست دادن اين جهان كرد . راه بس روشن را در پيش گرفت ، و با راهنماى درخشان همراه شد ، فرصتها را مغتنم شمرد ، از سر رسيد خويش پيش افتاد ، و از عمل توشه بر گرفت .
[ 605 ]