[ توضيح ويراستار ]
اين سخن امير المؤمنين به درازاى زمان و به پهناى جهان و به ژرفاى انسان است ،
هميشه زنده است و پيوسته در حركت و حركت آفرين ، لذا از زمان خودش بسى پيشتر و از انديشه زمانيانش بسى برتر بود . روايت برقى در محاسن مطلب را روشنتر مىكند ، و چه بسا
[ 199 ]
امير المؤمنين اين سخن را در هر دو مورد و به هر دو صورت ، گفته باشد .
كوتاه سخن آنكه جنگهاى على ، از نخستين روز جهاد در راه خدا در مدينه ، به فرمان پيامبر اكرم گرفته تا جنگ نهروان ، هيچ كدام براى نام و نان و زر و زور و كشور گشايى و مخالف زدايى نبوده است ، بلكه همه آنها يك هدف داشتند : في سبيل اللّه و برداشتن موانع حركت به سوى پروردگار ، و در يك مسير : الى اللّه ، و لذا چه آن كس كه با جسم و جان در ميدان جمل و صفين و نهروان حضور داشته به فرماندهى على شمشير مىزده است ، و چه آنان كه در طول تاريخ از آن روز و تا واپسين روزگار فرزند انسان ، تسليم فرمان او باشند و با جريانهايى چون ناكثين و قاسطين و مارقين مخالفت كنند و به مبارزه برخيزند ، همه در نتيجه امر شريك مىباشند ، و حاضر و شاهد در ميدان جنگ با امير المؤمنين . مبارزه حق با باطل در تمام طول تاريخ حلقههاى به هم پيوسته يك زنجير ، و مبارزان و مجاهدان حق عليه باطل نيز يك دست و يك ايمان و يك انديشهاند .
[ 200 ]
12 شهادة الإيمان و من كلام له عليه السّلام
لمّا أظفره اللّه سبحانه بأصحاب الجمل ، و قد قال له بعض أصحابه :
« و ددت أنّ أخي فلانا كان شاهدا ليرى ما نصرك اللّه به على أعدائك » .
فقال ، عليه السّلام : « أهوى أخيك معنا ؟ » .
قال : « نعم » قال : وحدة ناصري الحقّ
فقد شهدنا ، و لقد شهدنا في عسكرنا هذا ، قوم في أصلاب الرّجال و أرحام النّساء ، سيرعف بهم الزّمان ، و يقوى بهم الإيمان . [ 1 ]
[ 1 ] روى البرقي ، في كتاب « مصابيح الظلم » من كتب « المحاسن » ، ج 1 ، ص 262 ، بسنده عن « الحكم بن عيينة » ، قال : لمّا قتل أمير المؤمنين ، عليه السّلام ، الخوارج يوم النهروان ، قام اليه رجل فقال : « يا أمير المؤمنين ، طوبى لنا اذ شهدنا معك هذا الموقف ، و قتلنا معك هؤلاء الخوارج » ، فقال أمير المؤمنين ، عليه السّلام : « و الّذي فلق الحبّة و برأ النّسمة لقد شهدنا في هذا الموقف أناس لم يخلق آباؤهم و لا أجدادهم بعد » . فقال الرّجل : و كيف شهدنا قوم لم يخلقوا ؟ قال : « بلى ، قوم يكونون في آخر الزّمان ، يشركوننا فيما نحن فيه ، و هم يسلمون لنا ، فاولئك شركاؤنا فيما نحن فيه حقّا حقّا » . ( مصادر نهج البلاغة و أسانيده ، ج 2 ، ص 56 ) .
[ 201 ]
12 حضور هميشگى ايمان از جمله سخنان آن حضرت عليه السّلام است
هنگامى كه خداوند سبحان او را بر ياران جمل پيروز گردانيد ، يكى از ياران آن حضرت گفت : « دوست داشتم برادرم ، فلان ، حاضر بود و مىديد چگونه خدا ترا بر دشمنانت نصرت داد » . آن حضرت گفت : « آيا هواى دل برادرت با ما است ؟ » گفت :
« آرى » فرمود :
پس با ما حاضر بوده است ، و بى هيچ ترديد ، در همين سپاه مردمى با ما حاضر بودهاند كه در پشتهاى مردان و زهدانهاى زنان هستند ، و به زودى روزگار آنان را از بينى خود پى در پى بيرون مىريزد ، و ايمان را بوسيله آنان تقويت مىكند . [ 1 ]
[ 1 ] برقى در كتاب « مصابيح الظلم » از كتابهاى « محاسن » به سند خود از « حكم بن عيينه » روايت مىكند كه وقتى امير المؤمنين عليه السلام ، در جنگ نهروان ، خوارج را كشت ، مردى برخاسته گفت : « امير المؤمنين ، خوشا به حال ما كه در اين موقعيت حاضر بوديم ، و آن خوارج را در كنار تو كشتيم . امير المؤمنين عليه السلام گفت :
« به آن كس كه دانه را شكافت و جانها را آفريد سوگند ، مردمى در اين ميدان در كنار ما حضور يافتهاند كه نه پدرانشان هنوز آفريده شدهاند و نه نياكانشان » .
آن شخص گفت : چگونه مردمى كه هنوز آفريده نشدهاند ، همراه ما حضور يافتهاند ؟ گفت :
« آرى در پسين روزگار مردمانى هستند كه در وضع موجود ما شركت مىكنند . چه ، آنان تسليم فرمان و نظر ما هستند ، و در نتيجه ، حقيقة و به راستى ، شريك كار كنونى ما به شمار مىآيند » .
[ 202 ]