3 خلق العالم عامّة
أنشأ الخلق إنشاء ، و ابتدأه ابتداء ، بلا رويّة أجالها و لا تجربة استفادها و لا حركة أحدثها و لا همامة نفس اضطرب فيها . أحال الأشياء لأوقاتها ، و لاءم بين مختلفاتها ، و غرّز غرائزها و ألزمها أشباحها ، عالما بها قبل ابتدائها ، محيطا بحدودها و انتهائها ، عارفا بقرائنها و أحنائها . ( 5 ) 4 خلق العالم الأعلى
ثمّ أنشأ سبحانه فتق الأجواء [ 1 ] و شقّ الأرجاء و سكائك الهواء ، فأجرى فيها ماء متلاطما تيّاره ، متراكما زخّاره ، حمله على متن الرّيح العاصفة و الزّعزع القاصفة ، فأمرها بردّه و سلّطها على شدّه و قرنها إلى حدّه . الهواء من تحتها فتيق و الماء من فوقها دفيق . ( 6 ) ثمّ أنشأ سبحانه ريحا اعتقم مهبّها و أدام مربّها و أعصف مجراها و أبعد منشاها ، فأمرها بتصفيق المآء الزّخّار ، و إثارة موج البحار ، فمخضته مخض السّقاء و عصفت به عصفها بالفضاء . تردّ أوّله على آخره و ساجيه على مائره ،
حتّى عبّ عبابه و رمى بالزّبد ركامه ، فرفعه في هواء منفتق و جوّ منفهق ، فسوّى منه سبع سماوات ، جعل سفلاهنّ موجا مكفوفا و علياهنّ سقفا محفوظا و سمكا
[ 1 ] إنشاء ، پديد آمدن چيزيست از چيز ديگر . فتق ، بازو شكافته شدنست . گويا فضاى عالم را سراسر ماده اوليه گرفته بود و بواسطه خاصيّت جذب ، آن ماده در مواضع معيّنى متراكم شد و اطراف جوّ باز و گشاده گرديد و بادهائى با عناصر مختلف در آن به جريان آمد و بادها و طوفانهائى پديدار گشت تا پس از دوران طولانى آن ماده بسته و منعقد گرديد و مبدأ تكوين كرات و اجرام آماده شد .
( مترجم )
[ 93 ]
3 آفرينش كلّى جهان
خلق را به محض انشاء پديد آورد ، و سر آغاز خلقت را خود ابتداء كرد ، بى آنكه رويهاى را به جولان آرد ، و فكر سابقى به كار برد ، و از تجربهاى استفاده كند ، و جنبشى در خود پديد آرد ، و نه اهتمام شديدى كه نفس را به اضطراب اندازد . ترتيب آفرينش را منظّم كرد ، و اشياء را به وقت خود حواله داد ، و ميان مختلفات آنها سازگارى داد . طبيعت خاصّ هر يك را با آن سرشته و آميخته كرد ، و آن سرشتهها را به پيكره و كالبد خودش ملازم داشت . در حالتى كه پيش از آغاز آفرينش اشياء به تمام آنها آگاه بود ، و به حدود و اطرافشان احاطه داشت ، و به حالات و مقارنها و به درون و پيچا پيچ آفرينش آنها عارف بود . ( 5 ) 4 آفرينش جهان برين
سپس خداوند پاك ، گشاده شدن جوّها و باز شدن اطراف و ناحيههاى بلند را پديد آورد ، پس از آن در لابلاى آن آبى جارى كرد كه امواج طوفانى آن پى در پى در تلاطم بود ، و تودههاى انبوه آن ( كوه كوه ) روى هم مىغلتيد . آن آب را بر پشت تندبادى سخت ، و كولاكى بنيانكن بر نشاند ، پس آن باد را فرمان داد تا آب را از هر سو باز گرداند ( و در برابر از هم پاشيدن نگاهش دارد ) و بر آن مسلطش كرد تا آن را سخت ببندد ، و آن باد را نزديك مرز آب ( چون مأمورى ) باز داشت ، هوا در زير آن باد باز و گشاده ، و آب در زبر آن در جنبش و اضطراب بود . ( 6 ) آنگاه خداوند سبحان بادى ديگر پديد آورد كه منشأ وزش آن عقيم بود و به محل وزش پى در پى مىوزيد ( يا محل وزش آن عقيم و بسته شد ) و مجراى وزش آن را بىمانع گرداند ، و منشأ آن را دور دست قرار داد ( يا اثر تكوين آن از دور نمايان گرديد ) . پس آن باد را فرمان داد تا آب متراكم را برهم زند و موج آن درياهاى بيكران را بر انگيزد ، پس آن باد درياها را چون مشك پى در پى بزد ، و باد مانند وزيدن به فضا سخت بوزيد ، اول آن را به آخر ، و قسمت آرام را به ناآرام بر مىگرداند تا آنكه جهت فوق آن بجوشيد و بالا آمد و قسمت متراكمش ، كف آن را از درون به بيرون افكند ،
پس آن كف را در ميان هواى باز و جو گشاده بلند گردانيده سپس از آن هفت آسمان ( اجرام علوى ) منظم و پرداخته پديد آورد ، كه قسمت زيرين آنها موجى باز داشته بود ،
و بالاى آن را سقفى محفوظ و ارتفاعى بس بلند گردانيد ، بى آنكه ستونى ( اين كاخ
[ 94 ]
مرفوعا ، بغير عمد يدعمها ، و لا دسار ينتظمها . ( 7 ) ثمّ زيّنها بزينة الكواكب و ضياء الثّواقب ، و أجرى فيها سراجا مستطيرا و قمرا منيرا ، في فلك دائر و سقف سائر و رقيم مائر . ( 8 )
[ 95 ]
بلند را ) بر پا دارد ، و بدون آنكه ميخ و طنابى ( اين خيمه را ) منظّم كرده باشد . ( 7 ) آنگاه آنرا به زينت اختران و انوار فروزان آرايش داد ، و در ميان آنها چراغ نور افشان و پرتو افكن ( آفتاب ) و ماه درخشان را به جريان انداخت كه همه آنها در فلكى ( مدارى ) گردان و سقفى روان و صفحهاى پر نقش و نگار قرار دارند . ( 8 )