[ توضيح مترجم درباره خطبه ]
چون به امير المؤمنين خبر رسيد كه طلحه و زبير در مكه پيمان بيعت را شكستند و عايشه را حركت دادند و مردم را شورانده به سوى بصره حركت كردهاند ، آن حضرت براى تعقيب و جلوگيرى از توسعه فتنه به سرعت با تعبيه از مدينه بيرون آمد . طارق بن شهاب احمسى كه
[ 169 ]
از شيعيان و مخلصين آن حضرت بود ، چون شنيد آن حضرت به نزديك ربذه رسيده است به استقبال شتافت . گويد چون آگاه شدم كه آن حضرت در تعقيب عايشه و طلحه و زبير بيرون آمده ، در خاطر خود انديشيدم كه البته جنگ است آيا با امّ المؤمنين و دو حوارى رسول بجنگم اين كار بس بزرگى است . يا على را واگذارم با آنكه اوّل مؤمن به خدا و پسر عم و وصىّ رسول است ، اين كار بزرگتر و دشوارتر است . در اين انديشه بودم تا به خدمتش رسيدم . سلام كردم آن حضرت با گرمى مرا پذيرفت و جريان كار خود با آن مردم را برايم شرح داد تا هنگام نماز رسيده با اصحاب و لشكريان نماز ظهر را به جاى آورد و به سرمنزل خود برگشت . فرزندش امام حسن آمده پيش رويش نشست . از اين پيشامد خطرناك براى مسلمين متأثر بود . با گريه و اندوه مطالبى را عرضه داشت و در آخر اظهار كرد من چنين مىديدم كه به تعقيب آنان بر نخيزى و از مدينه بيرون نيايى و آنها را به خود واگذارى اگر همه امّت با شما موافقت كردند ، البته تكليف كار روشن است و الا به قضاى خدا بايد رضايت داد ، آن حضرت در جواب فرزندش چنين فرمود .
[ 170 ]
6 إلى الحقّ و من كلام له عليه السّلام
لمّا أشير عليه بأن لا يتبع طلحة و الزّبير و لا يرصد لهما القتال