3 الحثّ للإعتبار و الإتّعاظ من الدّنيا
فلتكن الدّنيا أصغر في أعينكم من حثالة القرظ و قراضة الجلم ، و اتّعظوا بمن كان قبلكم قبل أن يتّعظ بكم من بعدكم ، و ارفضوها ذميمة ، فإنّها قد رفضت من كان أشغف بها منكم . [ 4 400 ] ( 7 ) قال السّيّد ، رضي اللّه عنه :
و هذه الخطبة ربّما نسبها ، من لا علم له ، إلى معاوية ، و هي من كلام أمير المؤمنين عليه السّلام الّذي لا يشكّ فيه ، و أين الذّهب من الرّغام و أين العذب من الأجاج ؟
و قد دلّ على ذلك الدّليل الخرّيت و نقده النّاقد البصير :
عمرو بن بحر الجاحظ ، فإنّه ذكر هذه الخطبة في كتاب « البيان و التّبيين » ، و ذكر من نسبها إلى معاوية ثمّ تكلّم من بعدها بكلام في معناها ، جملته أنّه قال : و هذا الكلام بكلام عليّ عليه السّلام أشبه ، و بمذهبه في تصنيف النّاس في الإخبار عمّا هم عليه من القهر و الإذلال ، و من التّقيّة و الخوف ، أليق . و متى وجدنا معاوية ،
في حال من الأحوال ، يسلك في كلامه مسلك الزّهّاد و مذاهب العبّاد ؟ [ 5 402 ]
[ 397 ]
3 تشويق به آموزش ديدن و پند گرفتن از حركت اين جهان
پس دنيا ( ئى كه چنين است ) بايد در چشم شما ناچيزتر از برگ سلم و خرده پشمهاى دم قيچى جلم 1 باشد . شما به گذشتگان پيش از خود پند گيريد پيش از آنكه آيندگان بوسيله شما پند گيرند . دنيا ( آرزوهاى پست و شهوات فضيلت كش ) را به نكوهيدگى دور اندازيد ، چنانكه دنيا كسانى را كه از شما بدان شيفتهتر بودند ، به خوارى دور انداخت [ 4 401 ] ( 7 ) سيّد ، كه خدا از او خوشنود باد ، گويد : اين خطبه را ، چه بسا كسانى به نادانى ، به معاويه نسبت دادهاند ، با آنكه بى شك سخن امير المؤمنين است ، كجا توان طلا را با خاك و آب شيرين گوارا را با آب تلخ اشتباه كرد ؟ راهنماى دانا و ناقد بصير ، عمرو بن بحر جاحظ بدين مطلب راهنمايى كرده است ، زيرا او پس از اينكه خطبه را در كتاب « البيان و التبيين » ذكر و گفته كسانى كه آن را به معاويه نسبت دادهاند ياد اورى مىكند ، مىگويد : اين خطبه به كلام على ( ع ) شبيه تر است ،
و به روش او در تقسيم مردم و خبر دادن از اخلاق و روحيات آنان ، از سر كشى و فروتنى و پارسايى و هراس ، متناسبتر . معاويه را چه وقت و در چه حالى از احوال ديدهايم كه در كلامش روش پارسايان و شيوه خدا پرستان از دنيا بريده را داشته باشد ؟ [ 5 401 ]
-----------
( 1 ) قرض يا قرظ : صمغ عربى كه به آن اقاقيا گويند و آن غير از اقاقياى معمولى است ( فرهنگ فارسى معين ) . سلم مادهايست كه با آن دبّاغى مىكنند و پس از دباغى تفاله آن را فقط بايد دور ريخت و نفعى از آن منتظر نبود ، جلم خورده پشمهاى شتر است كه به دم قيچى مىماند يا به اطراف مىپرد . ( مترجم )
[ 398 ]
[ 1 392 ] ما روي مثل هذا الفصل من الخطبة في مصادر أخرى :
الف « البيان و التبيين » للجاحظ :
خطبة من خطب معاوية ( ر ) . رواها شعيب بن صفوان ، و زاد فيها البقطري و غيره ، قالوا : لما حضرت معاوية الوفاة ، قال لمولى له : من بالباب ؟ قال : نفر من قريش يتباشرون بموتك . فقال :
ويحك ، و لم ؟ قال : لا أدري ، قال : فو اللّه ما لهم بعدي إلاّ الذي يسوؤهم . و أذن للناس فدخلوا ،
فحمد [ اللّه ] و اثنى عليه و أوجز ، ثمّ قال :
« أيّها النّاس ، إنّا قد أصبحنا في دهر عنود ، و زمن شديد ، يعدّ فيه المحسن مسيئا ، و يزداد فيه الظّالم عتوا ، و لا ننتفع بما علمناه ، و لا نسأل عمّا جهلناه ، و لا نتخوّف قارعة حتّى تحلّ بنا » .
و ليس في روايتي ابن قتيبة و ابن عبد ربّه تفاوت شديد ، مع روايتي نهج البلاغة و الجاحظ الّتي تحتاج إلى نقل ، و نذكر رواية ابن طلحة الشافعي ، ذيلا ، لمقدمته و ذيله مع رواية نهج البلاغة .
ب « مطالب السّؤول » لابن طلحة الشافعي :
و قال [ أمير المؤمنين ] يوما في مسجد الكوفة و عنده وجوه النّاس :
« أيّها النّاس ، إنّا قد أصبحنا في دهر عنود ، و زمن شديد ، يعدّ فيه المحسن مسيئا ، و يزداد الظّالم فيه عتوّا ، لا ننتفع بما علمنا و لا نسأل عمّا جهلنا ، و لا نتخوّف قارعة حتّى تحلّ بنا » .
[ 2 394 ] ما نقل مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « البيان و التبيين » :
« فالنّاس على أربعة أصناف :
منهم من لا يمنعه الفساد في الأرض إلاّ مهانة نفسه و كلال حدّه و نضيض و فره ، و منهم المصلت لسيفه ، المجلب بخيله و رجله ، المعلن بسرّه . قد أشرط لذلك نفسه ، و أوبق دينه لحطام ينتهزه ، أو مقنب يقوده ، أو منبر يفرعه . و لبئس المتجر أن تراها لنفسك ثمنا ، و ممّا لك عند اللّه عوضا .
و منهم من يطلب الدّنيا بعمل الآخرة ، و لا يطلب الآخرة بعمل الدّنيا ، قد طامن من شخصه ،
و قارب من خطوه ، و شمّر من ثوبه ، و زخرف نفسه للأمانة ، و اتّخذ ستر اللّه ذريعة إلى المعصية ، » .
ب « مطالب السؤول » :
« و النّاس على أربعة أصناف :
منهم من لا يمنعه الفساد في الأرض إلاّ مهانة نفسه و كلال حدّه و نضيض و فره ، و منهم
[ 399 ]
[ 1 393 ] ترجمه روايات منابع ديگر :
الف « البيان و التبيين » نوشته جاحظ :
از خطبههاى معاويه است . شعيب بن صفوان آن را روايت كرده است ، و بقطرى و ديگران چيزهايى بر آن افزودهاند و گفتهاند : هنگامى كه مرگ معاويه فرا رسيد به يكى از خدمتگزاران خود گفت : چه كسانى پشت در هستند ؟ گفت : گروهى از قريش كه مرگت را به يكديگر مژده مىدهند .
گفت : واى بر تو ، چرا مژده ؟ گفت : نمىدانم . گفت : به خدا قسم پس از من كسى بر سرشان چيره شود كه به دردشان مىآورد . آنگاه اجازه ورود بدانان داد ، چون حاضر شدند ، خداى را سپاس گفت و او را ستود و به كوتاهى برگزار كرد ، آنگاه گفت :
مردم ، ما در روزگارى كينهتوز و زمانهاى سختگير قرار داريم كه نيكوكار بدكار به شمار آيد و ستمگر بر سركشى افزايد ، از آنچه فرا گرفتهايم بهره نمىگيريم ، و از آنچه نمىدانيم نمىپرسيم ،
و بيمناك هيچ بلاى سركوب گرى نيستيم تا آنگاه كه بر سرمان فرود آيد .
در دو روايت ابن قتيبه و ابن عبد ربّه ، با دو روايت نهج البلاغه و جاحظ اختلافى كه نياز به گفتن باشد وجود ندارد . امّا روايت ابن طلحه شافعى در زير نقل مىشود ، زيرا در آغاز آن توضيحى مبتنى بر مسلّم بودن صدور آن از امير المؤمنين دارد و عبارتى علاوه بر روايات ديگران در پايان آورده است .
ب « مطالب السؤول » نوشته ابن طلحه شافعى :
روزى امير المؤمنين ، در حضور عدهاى از بزرگان ، در مسجد كوفه ، گفت : . . . در اين قسمت از خطبه اختلافى در روايت نيست كه نيازمند به ترجمه باشد .
[ 2 395 ] ترجمه روايات منابع ديگر :
الف « البيان و التبيين » :
پس مردم بر چهار دستهاند :
برخى از ايشان را چيزى جز ضعف نفس و كندى شمشير ، و بىمايگى و نادارى ، از فساد در زمين باز نمىدارد ،
برخى ديگر شمشير كشيده ، سوار و پياده بسيجيده ، راز خود آشكار ساخته ، خود را آماده انجام هر اقدامى كرده است ، دين خود را پايمال كرده تا براى كالايى كه در اين فرصت به دست مىآورد ،
يا گروهى را كه فرماندهى مىكند ، يا منبرى كه بر آن فراز مىشود هيچ مانع و مهارى در ميان نباشد .
و چه پست سودائيست كه اين چيزها را بها و ارزش خود بينى ، و در برابر آنچه در پيشگاه خدا مىتوانى داشته باشى ، جانشينى پندارى دستهاى ديگر اين جهان را با تلاش جهان ديگر مىجويند ، و به دست آوردن جهان ديگر را از راه اين جهان نمىپويند ، لذا شخصيت خود را در اين راه پست كرده ، گام كوچك بردارد ، و دامن جامه فرا آرد ، و خود را براى امين نشان دادن نيك بيارايد ، و پرده پوشنده خدايى را پلّكانى ساخته به سوى نافرمانى پروردگار گام گذارد ،
ب « مطالب السؤول » :
در روايت مطالب السؤول ، با اين بخش از خطبه ، تفاوت چندانى كه نياز به ترجمه داشته
[ 400 ]
[ 2 394 ] المصلت بسيفه ، المعلن بشرّه ، و المجلب بخيله و رجله ، قد اهلك نفسه ، و أوبق دينه لحطام يتنزه ، أو مقنب يقوده ، أو منبر يفرعه . و لبئس المتجر أن ترى الدّنيا لنفسك ثمنا ، و ممّا لك عند اللّه عوضا .
و منهم من يطلب الدّنيا بعمل الآخرة ، و لا يطلب الآخرة بعمل الدّنيا ، قد طامن من شخصه ،
و قارب من خطوه ، و شمّر من ثوبه ، و زخرف نفسه للأمانة ، و اتّخذ ستر اللّه ذريعة إلى المعصية ، » .
[ 3 394 ] ما روي مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « البيان و التبيين » :
« و منهم من أقعده عن طلب الملك ضؤولة نفسه ، و انقطاع من سببه ، فقصرت به الحال عن أمله ، فتحلّى باسم القناعة ، و تزيّن بلباس الزّهادة ، و ليس من ذلك في مراح و لا مغدى .
و بقي رجال غضّ أبصارهم ذكر المرجع ، و أراق دموعهم خوف المحشر ، فهم بين شريد نادّ ،
و خائف منقمع و ساكت مكعوم ، و داع مخلص ، و موجع ثكلان . قد أخملتهم التّقيّة ، و شملتهم الذّلّة ، فهم في بحر أجاج : أفواههم ضامزة ، و قلوبهم قرحة ، و قد وعظوا حتّى ملّوا ، و قهروا حتّى ذلّوا ، و قتلوا حتّى قلوّا » .
ب « مطالب السؤول » :
و منهم من أقعده عن طلب الملك ضؤولة نفسه . . . . ( رواية ابن طلحة تنطبق في هذا الفصل ، مع رواية السيّد في نهج البلاغة ، إلاّ في الكلمات التالية ) :
و ساكت معكوم . . . و قلوبهم فرحة . . . قد وعظوا حتى ملّوا و قهروا حتّى قلوا .
و لعلّ هذا الاختلاف كان من سهو قلم الكتّاب ، أو من اختلاف مصدرين .
[ 4 396 ] ما روي مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « البيان و التبيين » :
« فلتكن الدّنيا في عيونكم أصغر من حثالة القرظ ، و قراضة الجلمين ، و اتّعظوا بمن كان قبلكم قبل أن يتّعظ بكم من يأتي بعدكم ، فأرفضوها ذميمة ، فإنّها رفضت من كان أشغف بها منكم » .
ب « مطالب السؤول » :
« فلتكن الدّنيا أصغر عندكم من حثالة القرظ ، و قراضة الجلم ، و اتّعظوا بمن كان قبلكم قبل أن يتّعظ بكم من بعدكم ، و ارفضوها ذميمة ، فإنّها رفضت من كان أشغف بها منكم . فياما أغرّ جداعها مرضعة ، و ياما أضرّ نكالها فاطمة » .
( كتاب مطالب السؤول في مناقب آل الرسول ، لكمال الدين ابو سالم محمّد بن طلحة بن الحسن
[ 401 ]
[ 2 395 ] باشد ، وجود ندارد .
[ 3 395 ] ترجمه روايات منابع ديگر :
الف « البيان و التبيين » :
و دستهاى ديگر از ايشان را پستى خويش و ناتوانى وجود ، و نداشتن ابزار ، از رياست طلبى و قدرت پرستى باز داشته چنين حالتى دست وى را از رسيدن به آرزو كوتاه كرده است ، در نتيجه ، خود را به نام خرسندى مىآرايد ، و به پوشش پارسايى زينت مىبخشد ، در حالى كه نه با خرسندى شبى را به پايان رسانده نه با پارسايى روزى را به سر برده است .
از اين چهار دسته افراد دنيا پرست كه بگذريم ، مردانى مىمانند كه ياد بازگشت به روز بازپسين چشمهايشان را از هر چيزى فرو پوشانيده ، بيم روز محشر اشك از ديدگانشان روان ساخته است ،
اينان به گونههاى مختلفى هستند : از پراكنده تنها گرفته تا ترسان در گوشهاى خزيده و خاموش دهان بسته ، فراخواننده يكتوى و دردمند عزيز از دست رفته . پرواپيشگى به پژمردگى و گمناميشان انداخته ، و خوارى ( در برابر ضد ارزشهاى حاكم و عزيز ) همه را در بر گرفته است ، اينان در دريايى شور فرو افتادهاند و دهان از آب شورمزه بستهاند و دلهايشان از زخمها ريش است . آن قدر به پند و آموزش دست زدند تا خود از بىاعتنايى ديگران به ستوه آمدند ، و به اندازهاى مقهور و مورد خشم و آزار ديگران واقع شدند تا به خوارى دچار گرديدند ، و كشته شدند تا به كاستى افتادند .
ب « مطالب السؤول » :
اختلاف روايت مطالب السؤول ناچيز است و به نظر مىرسد برخى از اختلافات ناشى از اشتباه نسخه برداران باشد .
[ 4 397 ] ترجمه روايات ديگر :
الف « البيان و التبيين » :
پس چنين جهانى بايد در چشمان شما پستتر از تفالههاى دور ريختنى برگ سلم و خرده پشمهاى دم قيچى جلم [ جلم يك تيغه قيچى و جلمين دو تيغه آن را گويند ] باشد ، از شيوه حركت و سر نوشت گذشتگان پيش از خود آموزش ببينيد ، پيش از آنكه آيندگان با انديشيدن در سر نوشت شما پند آموزند . پس بهرههاى اين جهان را به نكوهيدگى دور بيندازيد ، زيرا دنيا كسانى را كه از شما بدان شيفتهتر بودند ، به دور انداخت .
ب « مطالب السؤول » :
پس چنين جهانى بايد در چشمان شما بىارزشتر از تفالههاى دور ريختنى برگ سلم و خرده پشمهاى دم قيچى جلم باشد . از سرنوشت گذشتگان خود آموزش ببينيد ، پيش از آنكه پسينيان با انديشيدن در سرنوشت شما پند گيرند ، دنيا را به نكوهيدگى به دور اندازيد ، زيرا از شما به خود شيفتهتر را دنيا به دور انداخت . مادرى است كه شير دادنش فريبكارى است ، و از شير گرفتنش شكنجهاى زيانآور و فرزند آزارى است
[ 5 397 ] در هيچ يك از منابع ديگر كه در مقدمه ذكر شد ، توضيح بالا ديده نمىشود ، و تنها جاحظ چنين توضيحى مىدهد و سيّد رضى آن را در نهج البلاغه نقل كرده است . توضيح جاحظ بدين شرح است :
[ 402 ]
[ 4 396 ] ابن محمّد الشافعي رحمه اللّه ، من نسخته المخطوطة ، ورق 54 ) إنفرد هذا الكتاب بمقدمة هذه الخطبة أن يصرّح بأنّ هذه الخطبة من أمير المؤمنين قالها في مسجد الكوفة و عنده وجوه النّاس ، و بآخرها أن اضاف جملتين على ذيلها .
[ 5 396 ] ما وجد هذا الإيضاح في أيّ مصدر آخر غير نهج البلاغة ، و السيّد الرضي اتّخذه من « البيان و التبيين » و اضاف عليه رأيه الشخصي . و ايضاح الجاحظ في كتابه « البيان و التبيين » كما يلي :
و في هذه الخطبة أبقاك اللّه ضروب من العجب :
« منها أنّ الكلام لا يشبه السّبب الّذي من أجله دعاهم معاوية ، و منها أنّ هذا المذهب في تصنيف النّاس ، و في الإخبار عمّا هم عليه من القهر و الإذلال ، و من التّقيّة و الخوف ، أشبه بكلام عليّ ، رضي اللّه عنه ، و معانيه و حاله منه بحال معاوية ،
و منها أنّا لم نجد معاوية ، في حال من الحالات ، يسلك ، في كلامه ، مسلك الزّهاد ، و لا يذهب مذاهب العبّاد .
و إنّما نكتب لكم و نخبر بما سمعناه . و اللّه أعلم بأصحاب الأخبار ، و بكثير منهم » . ( ج 2 ،
ص 71 )
[ 403 ]
[ 5 397 ] خدا ترا پايدار نگه داراد ، در اين خطبه چند نكته شگفت انگيز هست :
يكى آنكه آهنگ سخن با منظورى كه معاويه در دعوت افراد داشت همخوان نيست ،
ديگر اينكه شيوه دسته بندى مردم ، و خبر دادن از حالات گوناگون مردم از گرايش به چيره شدن و به خوارى كشانيدن ديگران ، و پروا پيشگى و ترس ، به سخن على ، رضى اللّه عنه ، مانندهتر و به هدفها و حالات او بيشتر هماهنگ است تا به حالات معاويه ،
نكته آخر اينكه ما هرگز معاويه را در هيچ يك از حالاتش نيافتهايم كه در سخن گفتن راه از جهان بريدگان پويد و به شيوه عابدان سخن گويد .
تنها بدان جهت اين سخن را آورديم كه آنرا برايتان بنگاريم ، و شما را بدانچه شنيدهايم آگاه سازيم . و اين تنها خدا است كه به گزارشگران و بسيارى از آنان ، از هر كس داناتر است .
[ 405404 ]