4 الحقّ المبين الناطق ، و الخوف من غلبة الجهّال
اليوم أنطق لكم العجمآء ذات البيان عزب رأي امرىء تخلّف عنّي .
ما شككت في الحقّ مذ أريته ( 4 ) لم يوجس موسى خيفة على نفسه [ 1 ] ، أشفق من غلبة الجهّال و دولة الضّلاّل . ( 5 ) اليوم تواقفنا على سبيل الحقّ و الباطل ، من وثق بماء لم يظمأ . [ 2 156 ] ( 6 )
[ 1 ] أشار عليه السّلام إلى الآية 67 سورة طه : فأوجس في نفسه خيفة موسى و يقول الشيخ محمّد عبده ( في شرح هذه الخطبة ) : و هو أحسن تفسير لقوله تعالى : فأوجس في نفسه خيفة موسى و أفضل تبرئة لنبي اللّه من الشك في أمره .
[ 155 ]
ميان جادههاى پيچا پيچ گمراهى بر پا ماندم ( يا علائم هدايت را بر پاى داشتم ) آنگاه كه در وادىهاى گمراهى هراسان به هر طرف نگران بوديد و دليلى نمىجستيد و از سوز تشنگى زمين را حفر مىكرديد ولى به آبى دست نمىيافتيد . ( 3 ) 4 روشنى و گويايى حقّ ، و ترس از چيرگى نادانان امروز است كه من هر گنگ و بىزبانى را كه نطق و بيانى در بر دارد براى شما به زبان آورم . شخصى كه از من تخلّف كند درستى رأى از او دور گردد ( يا نور خردشان خاموش باد ) . از آنگاه كه حق را نشانم دادند و پرده از رخ آن برايم برداشتند در آن شك نكردم و در راه آن سستى روا نداشتم . ( 4 ) هراسى كه موسى را ( هنگام رو به رو شدن با ساحران ) گرفت به جهت بيم جان خود نبود ، فقط از غلبه اجتماع جاهلان و دولتهاى گمراه ( يا گمراه كننده ) انديشناك شد . ( 5 ) امروز ما و شما هر دو بر سر راه حق و باطل با يكديگر مواجه شده ( يا ايستاده ) ايم ، آن كسى كه رسيدن به آب را اطمينان دارد و بدان راه يافته رنج تشنگى نخواهد ديد . [ 2 157 ] ( 6 )
[ 156 ]
[ 1 152 ] ما نقل مثل هاتين الفقرتين في « الإرشاد » للشيخ المفيد ره :
و من كلامه عليه السّلام حين قتل طلحة و انفضّ أهل البصرة :
« بنا تسنّمتم الشّرف ، و بنا انفجرتم عن السّرار ، و بنا اهتديتم في الظّلماء . و قر سمع لم يفقه الواعية ، كيف يراعي النّبأة من أصمّته الصّيحة ؟ ربط جنان لم يفارقه الخفقان » .
[ 2 154 ] ما روي مثل هاتين الفقرتين في « الإرشاد » للشيخ المفيد ، رحمه اللّه :
« ما زلت أتوقّع بكم عواقب الغدر ، و أتوسّمكم بحلية المغترّين . سترني عنكم جلباب الدّين ،
و بصّرنيكم صدق النّيّة . أقمت لكم الحقّ حيث تعرفون و لا دليل ، و تحتفرون و لا تمتهون .
اليوم أنطق لكم العجماء ذات البيان غرب فهم امرىء تخلّف عنّي . ما شككت في الحقّ مذ أريته . كان بنو يعقوب على المحجّة العظمى ، حتّى عقّوا أباهم و باعوا أخاهم ، و بعد الإقرار كانت توبتهم و باستغفار أبيهم و أخيهم غفر لهم » . ( باب مختصر من كلامه عليه السّلام ، ص 135 ) .
[ 157 ]
[ 1 153 ] ترجمه اين دو بخش از خطبه ، آنچنان كه در « ارشاد » شيخ مفيد نقل شده است : و از جمله سخنان آن حضرت عليه السلام است در هنگامى كه طلحه كشته و سپاه مردم بصره درهم شكسته شده بود :
بوسيله ما بر چكاد بلند شرافت انسانى فراز آمديد ، و با دستگيرى ما از آن شب ديجور نجات يافته به روشنايى سپيدهدم گام گذاشتيد ، و در آن تيرگيهاى انبوه تنها بوسيله ما هدايت شديد . كرباد گوشى كه فرياد هشدار دهنده را عميقا درك و تدبّر نكند . چگونه نداهاى آهسته را به گوش رعايت شنود آن كس كه بانگ بلند صيحه او را كر كرده است . پايدار و استوار ( به حقّ ) دل بيدارى باشد كه پيوسته ( به ياد و بيم پروردگار ) در تپش است
[ 2 155 ] ترجمه دو بخش ديگر خطبه آن چنان كه در ارشاد شيخ مفيد آمده است :
بخش سوم خطبه امام ، آن چنان كه در نهج البلاغه نقل شده ، اختلاف چندانى با نقل شيخ مفيد در ارشاد ندارد ، لذا تنها بخش چهارم ترجمه مىگردد :
امروز گنگ بىزبانى را كه گويايى و بيانى دارد براى شما به سخن وادار مىكنم . درك آن كس كه از فرمان من نافرمانى كند از وجودش غروب خواهد كرد . از آن هنگام كه حقّ به من نشان داده شد تاكنون در آن شك نكردهام . فرزندان يعقوب بر راه روشن و بزرگ قدرى بودند تا هنگامى كه از فرمان پدر سر پيچى كردند و برادرشان را فروختند ، توبه و بازگشت آنان پس از اعترافشان به گناه بود و با بخشش و آمرزش خواهى پدر و برادرشان بود كه مورد آمرزش خدا قرار گرفتند .
[ 158 ]