مرحله دوم عبارتست از دريافت ذات « من »
بعنوان يك حقيقت اداره كننده حيات آدمى در پهنه طبيعت و روابط متنوع . اين يك دريافت روشنى است كه ميتواند حيات دريافتكننده را از نوسانات در تصادفات و حركات و سكنات و هدفگيرىهاى بىپايه نجات بدهد ، بهمين جهت است كه تلاش و كوشش براى دريافت اصول و قوانين زندگى در همه ابعادش براى تقويت شخصيت ، يا به انگيزگى خود شخصيت كه از عنوان مديريت برخوردار است ،
در حد اعلاى ضرورت ميباشد . از اين مرحله به بعد استعدادهاى متنوع « من » شروع به كار ميكنند و قيافههاى گوناگون خود را نشان ميدهند . مهمترين استعدادى كه « من » نشان ميدهد ، استقلالى است كه در برابر جهان جز من از خود بروز ميدهد بنابراين .