وطن چيست ؟ و آيا حب الوطن مطلوب مطلق است ؟
در علوم سياسى و حقون مدنى و همچنين در تفسير لغوى وطن اختلاف نظرى وجود دارد .
بعضى از متفكرين علوم سياسى معتقدند كه وطن يك انسان عبارت از جايگاهى است كه در آن زندگى مىكند .
بعضى ديگر ميگويند : براى صدق وطن كافى نيست كه جايگاهى براى زندگى يك انسان بوده باشد ، بلكه بايد روابطى طبيعى يا قراردادى با آن جايگاه داشته باشد ، مانند زاييده شدن در آن جايگاه و پذيرش آداب و رسوم و حقوق و اخلاق و مذهب مردم آن جايگاه . گروهى مسئله همزبان بودن و روابط ديگرى را نيز براى تحقق ( مواطن و هموطن ) ذكر كردهاند .
بنظر ميرسد مفهوم رابطه يك انسان با جايگاهى كه در آن زندگى ميكند ،
كاملا نسبى بوده باشد .
[ 196 ]
هر چه كه ريشههاى وجودى طبيعى يك انسان در يك جايگاه زيادتر و قوىتر بوده باشد ، مسلم است كه ارتباط آن شخص از نظر روانى و طبيعى و قراردادى با آن محل بيشتر و قوىتر خواهد بود .
اين يك مسئله كاملا طبيعى است كه چنانكه انسان هر اندازه هم از نظر شخصيت روانى و حقوقى و علمى و اجتماعى از پدر و مادر خود فاصله داشته باشد ، باز بآن دو موجود ( پدر و مادر ) بعنوان منشأ اصلى وجودش مىنگرد ،
همچنين جايگاهى كه براى يك فرد وطن اصلى تلقى شده و ريشههاى وجودى خود را از آن مىبيند ، هر اندازه هم آن وطن از موقعيت فعلى انسان بركنار بوده باشد ، باز نوعى از حساسيت لطيف درباره آن وطن در درون خود مشاهده مىكند .
براى تصديق اين معنى كافى است كه اوراق تاريخ بشرى را با دقت زير و رو كنيم تا ببينيم اين حساسيت چه قربانىها كه نگرفته و چه انسانها را كه ميليونها بخاك و خون نياغشته است .
هم اكنون كه نيمه دوم از قرن بيستم است و كلمه انترناسيوناليسم ( جهانى ) مانند تنفس ضرورى از دهان زن و مرد و كوچك و بزرگ و پيشرو و پسرو برميآيد ، اگر درست تحليل شود و دقت كافى مبذول گردد ، خواهيم ديد كه كلمه انتر تنها بعنوان مقدمه و مدخل به ناسيوناليسم ( وطنى ، ملى ) است ، نه اينكه واقعاً مقصود گويندگان چشمگير ، آن جهان وطنى است كه خطابهها و نسخههاى مبتذل كتابها براى خريدارى افكار گفته ميشود .
بهر حال گمان نميرود ناپلئونها از گفتن انترناسيوناليسم امتناع بورزند ،
بلكه مقصود حقيقىشان را بايد دريافت كه عبارتست از اينكه حقوق و سياست و اخلاق و اقتصاد و تمام ايدئولوژىها حتى خود انسانها بايد جهانى بوده باشند ، بشرط اينكه وطن همه جوامع و ملل خود پاريس و كاخ ناپلئون را مثلا جايگاه نزول وحى آن مسائل و ايدهها و انسانهاى جهانى بدانند گويى همه
[ 197 ]
مردم از ايمان و شئون الهى آن ، و از عظمتهاى انسانى و تحولات تكاملى آنها تنها و تنها حب الوطن را ملايم مذاق خود ميدانند .
ميگويند : جمعى از فضلاء براى گردش بيرون رفته بودند ، شخصى را ديدند كه با لباس و قيافه ژوليده از دامنه كوهى عبور ميكند . اعضاى مجمع گفتند : او را صدا كنيم و قدرى با او به گفتگو بپردازيم . صدايش كردند ، او هم اجابت كرد و آمد در مجمع آنان شركت كرد . پس از گفتگوهاى معمولى ،
پرسيدند : آقاى درويش ، نماز هم ميخوانيد يا نه ؟
پاسخ داد : نه هرگز آن جمعيت از روى تعجب پرسيدند : چرا نماز نميخوانى ؟ گفت بدستور قرآن عمل مىكنم . گفتند : در كجاى قرآن نوشته است نماز نبايد خواند ؟ درويش پاسخ داد : « و لا تقربوا الصلوة » ( بنماز نزديك نشويد ) گفتند : چرا دنبال آيه را نميخوانى كه فرموده است : « و انتم سكارى » كه معناى مجموع آيه چنين مىشود كه : در حال مستى و بيخودى ناشى از پرخورى و ساير عوامل پراكنده كننده حواس بنماز نزديك نشويد .
درويش پاسخ مىدهد : اى بابا ، مگر همه مسلمانها بهمه قرآن عمل مىكنند ؟ من بمقدارى از قرآن عمل مىكنم ، شما هم برويد بمقدار ديگر عمل كنيد بايد در نظر گرفت كه پديده انس انسانى و بطور عموم انس هر جاندارى با محيط زادگاه و زندگىاش ريشهاى بس قويتر و نافذتر از آن دارد كه در موضوع وطن منحصر گردد ، اين انس و وابستگى حتى به موضوعاتى از قبيل حيوان و درخت و حتى ساختمان سكونت و ماشين نيز . . . سرايت مىكند . بطور فراوان ديده شده است كه موضوعات مزبور كه چند ماه يا چند سالى مورد علاقه انسان قرار گرفته است ، با او بگفتگو مىپردازد و به از دست رفتن آنها حسرت مىخورد و در موقع يادآورى آنها حالت روانى رقتبارى را در خود احساس مىكند .
[ 198 ]
اين انس و علاقه از نظر طبيعت انسانى به وطن و اشياء مورد علاقه جاى ترديد نيست و ريشه اساسى آن از اجابت و تسليم آن اشياء در مقابل بروز و گسترش حيات آدمى سرچشمه ميگيرد ، گويى طبيعت حيات چنين تلقى كرده است كه آن اشياء ميدانى براى زندگى او باز كردهاند .
بنابراين ، حب الوطن بهمه اشياء از موضوعاتى كه مورد شديدترين علاقه حيات است ( كالبد مادى و اجزاء درونى و برونى آن ) گرفته تا كتابى كه محصل چند روز با آن سروكار داشته است ، از زادگاه و محيط زندگى گرفته تا كوى معشوق كه ممكن است ميليونها فرسخ با وطن خود عاشق فاصله داشته باشد ، همه و همه را شامل ميشود .