هيچ چيزى براى شخصيت كمالجوى آدمى خطرناكتر از پيروى هوى و درازى آرزوها نيست
زندگى معمولى اكثريت قريب به اتفاق ما انسانها در جهان هستى ،
همانند زندگى شخص خواب آلودهاى در گوشهاى از كارگاه بسيار بسيار معظم است كه بخواهد در آنجا در خواب عميق فرورود بدانجهت كه كارگاه مفروض با گرديدن اجزاء ماشينى خود و كاركنان آن با رفت و آمد و گفتگوهائى كه دارند ، نخواهند گذاشت خواب طبيعى و آرامش بخش بر ديدگان آن خواب آلود راه پيدا كند ، لذا نه از آن خواب ، آسايش و راحتى احساس خواهد كرد و نه از بيدارىهايش آگاهى و كار منطقى نصيبش خواهد گشت . خاتم الانبيا صلى اللّه عليه و آله چنين فرموده است :
[ 182 ]
« النّاس نيام و اذا ماتوا انتبهوا » ( مردم در خوابند وقتى كه بميرند بيدار ميشوند ) اين حديث را ابو الحسن تهامى در قصيدهاى كه در مرگ فرزندش سروده ، چنين تفسير كرده است :
العيش نوم و المنيّة يقظة
و المرء بينهما خيال سار
( زندگى خوابى است و مرگ بيدارى و انسان ميان اين خواب و بيدارى ، خيالى در جريانست )
نيست وش باشد خيال اندر جهان
تو جهانى بر خيالى بين روان
مولوى اين پديده خواب آلودگى باعث ميشود كه آدمى از نگرش به چهره جدى جهان هستى غفلت بورزد و بجاى تعين رابطه منطقى ميان خود و جهان هستى كه حتى يك ميلياردم يك جزء ناچيزش شوخى نمىپذيرد ، به هوى و هوسهايش بپردازد . اين پرداختن به هوى و هوسهاى خوشايند كه ضمناً پرده تاريك به چهره جدى جهان هستى ميزند ، همان شعله خوشاينديست كه تباه شدن جسم محترق را به دنبال دارد :
آتشش پنهان و ذوقش آشكار
دود او ظاهر شود پايان كار
مولوى پس چه خطرناك است اين هوىپرستى كه تباه شدن جدىترين موجود يعنى انسان را در كارگاه جدى خلقت بدنبال خواهد داشت . بيائيد پيش از آنكه آرزوهاى بىاساس و آمال بىمغز حيات بامغز و پرمعناى ما را درهم نوردد و آنرا به ديار نيستى بفرستد ، با آن اميدهاى محرك و نتيجه بخش حركت كنيم كه محصولش زاد و توشه حركت ما در مسير كمال باشد .
[ 183 ]