3 شرايط موقعيتى كه ذهن در هنگام شناخت يا براى حصول آن دارا ميباشد
تصفيه كامل ذهن براى منعكس ساختن يك پديده عينى و يا آوردن يكى از واحدهاى بايگانى شده در ضمير ناآگاه بقدرى دشوار است كه شايد امكان ناپذير بوده باشد . آدمى با سرعت از دوران كودكى كه داراى ذهن صاف و خالى است ، عبور مينمايد و از راه حواس و بوسيله خواستههاى طبيعى كه تدريجاً با بكار افتادن غرايز سر برميكشند ، ذهن را با دريافتهاى گوناگون اشغال ميكند . نميخواهيم بگوئيم كه صفحه آگاه ذهن كه مجاور برون ذات و جهان عينى است ، همواره تحت اشغال دريافتشدههاى گوناگونست ، بلكه ميگوئيم اين دريافتشدهها مخصوصاً هر اندازه كه سطوح روانى را بعنوان واحدهاى فعال اشغال نمايد . تأثيرى قابل توجه در انعكاسهاى ذهنى بوجود ميآورد ، بعنوان مثال كسيكه قدرت را بعنوان اساسىترين عامل حيات انسانها دريافت نموده است ، هر حادثه انسانى كه از جهان عينى در ذهنش منعكس گردد ، به ملاك پديده قدرت در ذهن مفروض تفسير و توجيه ميگردد ، بهمين جهت است كه ميگوئيم شناختهاى ما همواره از طرف عوامل متمركز در سطوح روانى ما تهديد به تصرف و حذف و انتخاب ميشوند ، اين عوامل از محيط طبيعى و قلمرو اجتماعى و رويدادهاى محاسبه نشده و زمينههائى كه وراثت بوجود ميآورد ، در منعكس شدن دريافتشدهها در ذهن بوجود ميآيند .
براى دريافت و منعكس ساختن يك نمود عينى يا يك واحد بايگانى شده در ضمير ناآگاه ، بطور محض و خالص قدرت تجريد ذهنى لازم است كه بتواند از مخلوط شدن نمود انعكاسى با عوامل دريافتشده پيشين جلوگيرى نمايد .
معمولا هر كسى در گذرگاه عمرش دير يا زود مانند عنكبوت در ميان تارهائى
[ 279 ]
كه در ذهن خود تنيده است محبوس خواهد گشت ، چه بهتر كه يا اين تارها را با مقدارى فاصله از يكديگر بتند تا از ميان آنها بيرون را هم ببيند ، يا اگر بتواند با صفا و خلوص نيت آن تارها را چنان صيقلى بسازد كه از درون آنها عالم بيرون را هم درك نمايد .