ضرورت تنظيم و تصفيه حواس براى تصحيح ارتباط ذهن با واقعيات
مباحث و تحقيقاتى كه درباره پديده شناخت بوسيله محققان مطرح ميشود ، بطور مستقيم تنظيم و تصفيه شناخت را مورد اهميت قرار نميدهند اين تنظيم و تصفيه در هر دو قلمرو بايد انجام بگيرد : قلمرو درككننده و قلمرو دركشونده .
1 قلمرو درككننده عبارتست از حواس و وسائل كمكى كه براى توسعه و دقت بيشتر در واقعيات ساخته ميشوند . و همچنين ذهن بشرى كه از شناخت هاى حاصله از حواس و ابزار كمكى بهرهبردارى نموده آنها را وارد قلمرو علم و معرفتهاى جهانبينى مينمايد . اهميت تصحيح كار حواس را از آنجا ميتوان فهميد كه شناخت واقعيتهاى مربوط به حواس ، محصول ارتباط آنها با واقعيتها است . كمترين اختلال در حواس بدون ترديد واقعيت را دگرگون
-----------
( 1 ) مأخذ مزبور ص 92 .
[ 254 ]
نشان خواهد داد ، چنانكه فلاسفه گذشته ميگفتند : « هر كس يك حس از دست بدهد ، علمى را از دست داده است . » و روشن است كه از دست دادن يك علم مساوى است با نقص رابطه با واقعيتى كه بوسيله آن علم امكانپذير ميباشد .
تصحيح و تنظيم كارىهاى حسى بطور طبيعى مربوط به بهداشت اعضاى مربوط به آنها است . ترديدى نيست در اينكه تنظيم و دقيق ساختن حواس هر اندازه هم كه عالى بوده باشد ، به آن درجه از دقت نميرسد كه همه واقعيات را آنچنانكه هستند و در همه شرايط به ذهن آدمى منتقل بسازند ، زيرا وضع ساختمان اعضاى حس داراى كيفيت مشخص ميباشد و دگرگون كردن آنها مساوى مختل ساختن آنها است . يك تنظيم ديگر كه درباره فعاليتهاى حواس بايد انجام بگيرد ، مديريت درونى است كه بايد كار حواس را تنظيم نمايد .
اين مديريت اساس كارش اينست كه هدفگيريها و انتخاب وسايل را براى بدست آوردن آن هدفها و جلوگيرى از تلف شدن بيهوده ارتباط حواس با محسوسات طورى انجام بدهد كه اگر از هر ارتباطى نتيجهاى حاصل شود ،
بتوان آن نتيجه را بعنوان يك مقدمه صحيح در پيشبرد شناخت بكاربرد . يكى ديگر از كارهاى مديريت درونى اينست كه براى تقليل مختصات موضعگيرى حواس كاسته و بتماشاگرى آن بيفزايد ، البته چنانكه در مبحث مربوط به « شيئى براى خود و شيئى براى من » توضيح داده خواهدشد ، اين بازيگرى بحد صفر نميرسد . اين تنظيم و تصفيه در دستگاههائى كه براى گسترش و دقت بيشتر در تماس حواس با واقعيات ساخته ميشوند ، ضرورت جدى دارد ،
اگر چه همه دستگاههاى نشان دهنده نيز بازتاب مخصوص به هويت خود را با واقعيات در تماس ميگذارند .
تنظيم و تصفيه حواس و دستگاهها براى ارتباط با واقعيات شرايط لازم هستند ، ولى براى تحصيل شناختهاى مفيد كافى نميباشند ، موقعى اين شرايط
[ 255 ]
به حد كافى ميرسند كه تنظيم و تصفيه ذهن و فعاليتهاى آن كه كارگاه اصلى شناخت است ، با حداكثر دقت انجام بگيرد . قلمرو ذهن با نظر به تعدد نيروهاى متنوع و فعاليتهاى گوناگون و تاثرات مهم مانند جنگلى بسيار بزرگ است كه پر از انبوه درختان متنوع و چشمهسارها و جانوران و تپهها و معادن گوناگون است كه در حالات عادى مانند دورنمائى است كه نمودهايى بسيار ناچيز از خطوط و اشكال و رنگهاى مقابل ديدگان ناظر را نشان ميدهد و بس . نيروى تجسيم هاى گوناگون ، حافظه با امكان ثبت يك ميليون ميليارد اطلاع ، نيروى تعقلهاى تنظيمى و تجريدى و مقايسهاى ، نيروى زيبايابىهاى بسيار متنوع ،
قدرت تذكر ( يادآورى ) فعاليتهاى تداعى معانى . جريان انديشههاى هدفدار ،
اصول بديهى و نظرى و پيش ساخته رسوب شده ، تاثرات تهنشين شده در ناخودآگاه و غرايز و صدها نيرو و امكان فعاليتهائى كه با دگرگون شدن موضعگيرىها و دگرگونى واقعيات به فعليت ميرسند . در درون آدمى مانند همان جنگل انبوه است كه ذهن آدمى در موقع تماس با واقعيات با يك كانال باريكى با آن جنگل در ارتباط قرار ميگيرد ، اگر چه او خود اين ارتباط را نخواهد ، بلكه اصلا آگاهى به آن نداشته باشد . بهمين جهت است كه جهان بينان بزرگ و همه جانبه براى لزوم تصفيه و تنظيم ذهن كه كانالى با آن جنگل دارد ، اهميت حياتى براى تحصيل شناخت قائل هستند . از قرن نوزدهم باينطرف اين تصفيه و تنظيم بفراموشى سپرده شد و در نتيجه بجاى آنكه دانشمندان و صاحبنظران ، جهان و اجزاى آن را درك كنند ، ذهن خود را در مسائل مورد تحقيق تجزيه نموده و بجاى آنكه ارتباط ذهن را با جنگل درون بوسيله كانال تنظيم منطقى نمايند ، در محدوديتهاى اسفانگيز تخصصى ( كه داراى بعد مفيدهم هست ) خود را به محاصره انداختند . در نتيجه ، جهانى كه براى هر دانشمند مطرح ميشود ، اگر چه در رشته تحقيق خود ، بسيار ژرفنگر است ، ولى بسيار كوچكتر از آن جهانى است كه درون او ميخواهد . اين
[ 256 ]
ژرفنگرى گسيخته از جهان ، مانند خيرهشدن به يك دانهشن در لب اقيانوس بيكران است كه خيره شونده بخواهد حس اقيانوسشناسى خود را با آن يك دانهشن اشباع نمايد . اين حقيقتى است كه نيوتن به آن اعتراف نموده است .