شرط چهارم قابل تكرار و تعدد
اگر موضوع بررسى ما يك واقعيت غير قابل تكرار و تعدد بوده باشد ،
قابل بررسى از ديدگاه علمى نيست .
بعنوان مثال : يك اثر هنرى را فرض كنيم كه با نظر به انگيزه بوجود آورنده آن و هويت و نمودهايى كه دارد هرگز و در هيچ زمان و شرايطى قابل
[ 303 ]
تكرار نباشد ، قابل بررسى علمى نخواهد بود ، زيرا اين اثر يك جزئى حقيقى و مشخصى است كه نمىتواند منشاء انتزاع قانون كلى و يا موردى براى تطبيق قانون كلى بوده باشد . در نتيجه بررسى مجموع جهان هستى كه يك واحد متشكل است و حداقل براى ما قابل تكرار و تعدد نمىباشد ، خارج از ديدگاه علمى است . همچنين بررسى در ذات و ماهيت خدا ( نه اصل وجود او ) كه نه قابل تعدد است و نه قابل تكرار ، موضوعى فوق علم است ، دليل اين شرط عبارتست از اينكه در صورت وحدت حقيقى موضوع ، هيچ جريان تغيير دهندهاى در آن بوجود نمىآيد كه بازتاب موضوع مفروض در برابر آن تغييرات معلول علتى باشد كه گفته شود : آن علت بطور كلى داراى چنان معلولى است و ميتواند در مصاديق موضوع مفروض ، معلول يا اثر و مختص را بوجود بياورد . اين شرط را باضافه توضيح و استدلالى كه بيان كرديم ، براى يك قضيه علمى مطرح كردهاند . يك نكته مهمى كه در اينجا بايد متذكر شويم ،
اينست كه در جهان عينى و ذهنى هيچ پديده و واقعيتى قابل تكرار و تعدد حقيقى نيست ، و هر چه كه تحقق پيدا مىكند ، شخصى و به اصطلاح منطقى جزئى حقيقى است كه تكرار و تعددش امكانپذير نيست .
آنچه كه ما آنرا تكرار مينمائيم جريان مشابه و امثال پديدهها و واقعيتها است كه در جهان عينى و ذهنى بوجود ميآيد . در حقيقت اين جريان شبيه به جريان فوتونهاى نور است كه بجهت شباهت آنها در هويت و خاصيت ، نمايش تكرار دارد ، در صورتيكه هيچ يك از فوتونها پس از آنكه تحقق يافت و بجريان افتاد ، نه قابل تكرار است و نه قابل تعدد . بنابر اين بايد گفت : يكى از شرايط قضيه علمى آن است كه بازگو كننده جريان واحدهائى مشابه و مثل در جهان واقعيتها بوده باشد .