برخى از معجزههائى كه اصلحسازان در ميدان تنازع در بقاء بوجود آوردهاند
اين معجزهها خيلى زيادند . شما ميتوانيد كتابى در حدود 1000 صفحه درباره اين معجزهها بنويسيد . ما تنها نمونههايى را متذكر ميشويم :
1 از موقعى كه تنازع در بقا به كار اصلحسازى پرداخته است ،
خودخواهىهاى بيشرمانه از كوچكترين مجتمعها گرفته تا بزرگترين آنها گيريبانگير همه افراد و گروههاى مردم گشته است ، تا آنجا كه هيچ شناسنامهاى به شايستگى اين معرفى كه « انسان گرگ و يا صياد انسان است » براى مردم مطرح نشده است .
2 پيوستن انسان به انسانى ديگر از روى احتياج مادى و جدائى دو انسان از يكديگر براى سود شخصى مادى .
[ 102 ]
3 يك اصلح فوق اعجاز كه از كارخانه تنازع در بقاء بوجود آمده است ، اينست كه جريان جنگ و كشتارها كه مانند تنفس براى زنده ماندن در اين دنيا براى مديران كارخانه تنازع در بقاء تلقى شده است ، نه براى بوجود آوردن و نمودار ساختن سقراطها و ابوذرها بودهاست ، و نه براى توزيع قدرت براى همه انسانها ، بلكه تنها در راه بوجود آمدن خودخواهانى بوده است كه براى يكه تازى خود ، به نابودى هرچه جز خود است بكوشند . ولى هيهات كه قدرتمندان بتوانند جانهاى آدميان را تباه كنند و خود بدون وسوسه و با فكر آسوده و قلبى مطمئن بيارامند . تا آنجا كه نويسنده يكى از جوامع اصلح سازى ميگويد : « اكنون بخوبى ميتوان وضعيت حكومتهاى علمى و فنى را چنين مجسم نمود كه از وحشت انهدام و بيم توطئه همواره در هواپيماها مستقر هستند و فرود اجبارى را هميشه با كمكهاى برج مراقبت در فرودگاههاى مطمئن انجام ميدهند . آيا ميتوان گفت : اين نوع حكومتها كه مردم را همانند ادوات ماشينها انگاشتهاند ، براى رضايت زيردستان خود ، رسالتى احساس نمايند ؟ » به اضافه اشكهاى لحظات شكستخوردن كه در نتيجه بخار شدن وسوسههاى مغزى اين اصلحها به گونههايشان فروميريزد .
البته بايد پاسخ اينگونه تكاملهاى عقلانى بشرى را از امثال هربرت سپنسر پرسيد كه آيا منظور شما از تكامل عقلانى همين است كه پيشتازان قدرتمند كه بعنوان اصلحهاى جامعه خود سر برميكشند ، همه انسانها را ادوات و ابزار ماشين مىبينند 4 اصلحى ديگر كه از كارخانه تنازع در بقاء زاييده شده است ، اختلالهاى كنشى سيستمهاى زنده ميباشد ، فيزيولوژيستها اخيراً به توضيح اين اصلح پرداختهاند [ رجوع شود به كتاب هشت گناه بزرگ انسان متمدن ] 5 افزايش بيماريهاى عصبى و روانى .
6 ويران ساختن محيط زندگى و تبديل مناظر زيباى طبيعت و فضاى
[ 103 ]
حياتبخش كره زمين به كارگاههاى اسلحهسازى و وسايل تخدير و كالاهايى كه با ايجاد تقاضاهاى مصنوعى سود كلان به جيب سوداگران بريزد و دودش را به فضا و تفالههاى تباهكنندهاش را به آبهايى كه مواد حيات جانداران را تأمين مينمايد .
7 رقابت و تضاد آدمى با خود و منتفى شدن احساس هرگونه وحدت در مسير حيات و اشتغال دائمى به سركوبى عقل و وجدان خويشتن .
8 سستى احساس كه تدريجاً كسها را به چيزها تبديل مينمايد .
9 تباهى وراثتى .
10 سنتشكنى بىعلت و متزلزل شدن پايههاى حياتبخش فرهنگها .
11 گمكردن هدف و فلسفه زندگى و گرايش به پوچى .
12 بىاطمينانى و نگرانى از آينده .
13 از دست رفتن اعتبار و اشتياق به جهانبينىها .
14 بيمارى مرگبار « از خود بيگانگى » .
مسلم است كه اگر كارخانه تنازع در بقاء به اين اصلحسازىها ادامه بدهد ، آخرين اصلحى كه از اين كارخانه زائيده خواهد شد ، پرندهايست كه در قاموس حيوانات بوم خرابهنشين ناميده ميشود كه از آن كارخانه بپرواز در آمده روى تلها و ويرانههاى جوامع و تمدن نشسته ، بانگ واى سرخواهد داد .