قدرت و جريان آن در اسلام
با نظر به مجموع مباحث گذشته روشن شد كه قدرت كه اساسىترين عامل حركات و دگرگونيهاى سازنده و مطلوب خداونديست ، بهيچ وجه نميتواند بد باشد و مورد توبيخ و تحقير قرار بگيرد . نمونهاى از آيات قرانى كه ارزش قدرت را با كلماتى مختلف ، مانند قوه و فضل و نعمت متذكر ميشود ،
بدينقرار است :
وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِروُا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيْهِ يُرْسِلِ الْسَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً اِلى قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمينَ 1 حضرت هود چنين گفت : اى قوم من ، از پروردگارتان طلب مغفرت نماييد ، پس بطرف او بازگشت كنيد ،
خداوند نعمتهاى خود را از آسمان براى شما فراوان بفرستد و قوهاى بر قوه شما بيفزايد ، و گنهكارانه روى از او برنگردانيد ) در تجميد و بزرگداشت نوع انسانى چنين ميگويد :
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً 2 ( ما اولاد آدم را اكرام نموده آنها را درخشكى و دريا بحركت در آورديم و از غذاهاى پاكيزه روزى به آنان
-----------
( 1 ) هود آيه 52
-----------
( 2 ) الاسراء آيه 70
[ 75 ]
داديم و به عده بسيارى از مخلوقات خود برترى داديم ) در اين آيه ارزش دو جلوه قدرت را كه حركت و تلاش در خشكىها و درياها و توانائى بدست آوردن مواد معيشت است متذكر شده سپس قدرت بطور عمومى را بعنوان فضيلت كه انسان را به ديگر موجودات برترى ميدهد ، مطرح نموده است .
بدون ترديد فضيلتى كه موجب برترى آدمى برديگر موجودات است ، يا محصولى از قدرت خداداديست و يا نتيجه بكارانداختن منطقى قدرت است ،
خواه قدرت عضلانى و خواه قدرتهاى مغزى و روانى . آيات مربوط به قدرت با كلمه نعمت در موارد متعدد از قرآن آمده است از آنجمله :
وَ اِذا اَنْعَمْنا عَلَى الْأِنْسانِ اَعْرَضَ وَ نَأَ بِجانِبِهِ وَ اِذا مَسَّهُ الشَّرُ يَؤُساً 1 ( و هنگاميكه بر انسان نعمتى داديم ، ( از حق ) اعراض نموده و خود را از حق دور ميسازد ، و هنگاميكه ناگوارى به او رسد ، مأيوس ميشود ) همه نعمتهائى كه در راه ضرورت و مفيديتها براى آدميان بكار ميروند ،
نمودهائى از قدرت ميباشند .
فَأِذا مَسَّ الْأِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ اِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ اِنَّما اوُتيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِىَ فَتْنَةٌ وَ لكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ 2 ( و هنگاميكه ضررى بر انسان رسيد ما را ميخواند ، سپس هنگاميكه نعمتى از خود به او داديم ، ميگويد :
اين نعمت روى علمى كه دارم به من داده شده است ، [ اين انسان نميداند ] بلكه اين نعمت وسيله آزمايش است ، ولى اكثر آنان نميدانند ) طرز جريان قدرت را با توجه بمضامين آيات فوق ميتوان فهميد ، دستور خداوندى اينست كه قدرت در همه جلوههاى آن ، بوسيله اصول و قوانين عاليه اسلامى تصفيه شود ، نه به اين معنى كه قدرت يك واقعيت آلودهايست كه بوسيله اصول
-----------
( 1 ) الاسراء آيه 83 .
-----------
( 2 ) الزمر آيه 49 .
[ 76 ]
و قوانين تصفيه ميشود ، بلكه انسانهائى كه انواع و نمودهاى قدرت را بدست ميگيرند ، با نظر به خطرهاى قدرت ، بايد تصفيه شوند و آنگاه از قدرت استفاده نمايند . آياتى كه ميگويد :
اِذا جاءَ نَصْرُ الْلَّهِ وَ الْفَتْْحُ وَ رَاَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فى دينِ اْللَّهِ اَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ كاَ تَوَّاباً 1 ( هنگاميكه به يارى خداوندى و پيروزى نائل شدى و ديدى كه انسانها فوج فوج به دين اسلام ميگروند ، پس به ستايش پروردگارت تسبيحگو باش و از او طلب مغفرت نما ، قطعاً او پذيرنده توبه و بازگشت بسوى او است ) .
با صراحت كامل دستور به تصفيه روحى انسانى ميدهد كه به قدرت و پيروزى رسيده است ، استمرار فعاليت روانى تسبيح و احساس لزوم بازگشت بسوى او است كه عامل منحصر تصفيه روح براى بهرهبردارى از قدرت و پيروزى ميباشد و در غير اينصورت بوسيله قدرت به طغيانگرى و خودباختن و پايمالكردن قانون و از ارزش انداختن هرگونه واقعيات با ارزش ، براه خواهد افتاد .
يا اَيُّهَا الْنَّبِىُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ اِنْ كُنْتُنَّ تَرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ اُمَتِّعْكُنَّ وَ اُسرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً : وَ اِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَأِنَّ اللَّهَ اَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ اَجْراً عَظيماً 2 و اى پيامبر ،
به زنان خود بگو : اگر زندگانى دنيوى و زينت آن را ميخواهيد ، بيائيد حق شما را بدهم و با ترتيب نيكو شما را رها بسازم و اگر خدا و رسول او و سراى آخرت را ميخواهيد ، خداوند به نيكوكاران از شما پاداش بزرگى آماده كرده است )
-----------
( 1 ) سوره النصر .
-----------
( 2 ) الاحزاب آيه 38 و 29 .
[ 77 ]
با نظر به دو آيه مزبور و آياتى كه قدرتها و امتيازات را بعنوان نعمت مطرح ميكند ، لزوم تصفيه درون انسانها را از براى آمادگى به بهرهبردارى از قدرت ، مورد دستور قرار ميدهد . آياتى كه در قرآن مجيد حتى انسان را در باره وسايل اوليه قدرت مسؤل ميشناسد ، متعدد است ، مانند :
اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً 1 ( قطعاً گوش و چشم و قلب ، همه اينها مورد مسؤليت ميباشند ) بهترين دليل براى اثبات مسؤليت از همه وسايل و نمودهاى قدرت داستان قوم سباء ميباشد چنانكه در سوره سباء آمده است ، براى همين بود كه از قدرت و نعمتهاى خداوند استفاده خردمندانه نكردند ، گروهى ديگر از آيات وجود دارد كه تباه ساختن قدرت مالى و قدرت مقامى را بشدت محكوم ميكنند .
از آنجمله آياتى است كه هلاك و نابودى جوامعى را معلول ترف و بطر ( خودكامگى در قدرتهاى مالى و مقامى ) گوشزد مينمايد . مانند :
وَ لا تَكُونُوا كَاالَّذينَ خَرَجُوا مِنَْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ الْنَّاسِ 2 ( و نباشيد از آنانكه از وطنهاى خود براى مقامپرستى و خودكامگى و خودنمائى براى مردم ، از وطنهاى خود بيرون رفتند ) وَ كَمْ اَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعيشَتُها 3 ( و چه بسا جوامعى را كه در معيشت خودكامگى كردند ، نابودشان ساختيم ) در سوره واقعه هنگاميكه عذاب دوزخ را در شديدترين اشكالش متذكر ميشود ، علت استحقاق آن عذاب دردناك را ترف گوشزد ميكند و ميگويد :
اِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ 4 ( آنان پيش از اين در زندگى دنيوى
-----------
( 1 ) الاسراء آيه 36 .
-----------
( 2 ) الانفال آيه 47 .
-----------
( 3 ) القصص آيه 58 .
-----------
( 4 ) الواقعه ، آيه 45
[ 78 ]
مترفين ( خودكامگان در استفاده از قدرت مالى ) بودهاند آياتى كه با بيانات گوناگون دستور به رام كردن قدرتهاى مقامى و مالى ميدهد فراوان است و مسلم است كه رام كردن قدرت بدون آگاهى مردم به هويت و ارزش و كاربرد قدرت و همچنين بدون تصفيه روانى و اخلاقى كسانى كه وسايل اجراى قدرت در اختيار آنان قرار ميگيرد امكان ناپذير است