گروه دوم آياتى است كه بطور غير مستقيم محبوبيت وطن را گوشزد ميكند
از قبيل :
« اِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اْللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِى اْلأَرْضِ فَساداً اَنْ يُقَتَّلوُا اَوْ يُصَلَّبُوا اَوْ تُقَطَّعَ اَيْديهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ اَوْ يُنْفَواْ مِنَ اْلأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِى اْلاخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ » 1 ( جز اين نيست ،
جزاى كسانى كه با خدا و رسولش به پيكار برميخيزند و در روى زمين براى فساد ميكوشند ، اينست كه كشته شوند يا به دار آويخته شوند ، يا دستها و پاهايشان بطور خلاف قطع شود . [ قطع بطور خلاف پاى چپ با دست راست يا بالعكس را ميگويند ] يا از زمين خود تبعيد شوند ، اين كيفرها براى آنان در اين دنيا رسوايى است و براى آنان در آخرت عذاب بزرگى است ) .
از مضمون آيه فوق چنين برميآيد كه تبعيد از وطن تنها براى آن نيست كه محارب و مفسد بيك نقطه بيگانه بروند و نتوانند دست به فعاليت بزنند ،
بلكه تبعيد را مانند قتل و به دار آويخته شدن و بريده شدن دست و پا بعنوان كيفر رسوا كننده بيان مىكند .
خلاصه وطن باصطلاح عرفى و اجتماعى با نظر به آيات فوق محبوبيت
-----------
( 1 ) المائدة آيه 33
[ 204 ]
داشته و بطور طبيعى موجب تعلق خاطر آدمى بوده و محبت به وطن نه تنها ممنوع قلمداد نشده است ، بلكه چنانكه از آيات شريفه برميآيد محروميت بى دليل از زندگى در وطن ميتواند موجب مقاومت و پيكار هم بوده باشد .