انواع رابطه ذهن با موضوع در پديده شناخت
يكى از اساسىترين مباحث شناخت ، تفكيك انواع رابطه ذهن با موضوع در پديده شناخت است . اين يك گفتار عاميانه در جريان شناخت است كه بگوئيم : « نگاه كردم و ديدم و شناختم » ، « گوش كردم ، شنيدم و شناختم » . . .
[ 266 ]
اگر ما درست دقت كنيم خواهيم ديد كه از اولين لحظه نگريستن تا حصول شناخت در ذهن ، از صدها مسئله آسان و دشوار و بغرنج و معما بسرعت عبور نموده با كمال سادگى همه آنها را ناديده گرفته جريان شناخت را با اين جمله كاملا معمولى باز ميكنيم : « نگاه كردم ، ديدم ، شناختم » براى توضيح اينكه اينگونه جملات ساده در بازگوئى واقعيتهاى معرفتى چه كارى را انجام ميدهند ، مثالى را از بعضى متفكران در فلسفه زيبائى نقل ميكنيم :
« بانوى خانهدارى كه بازوهاى خود را در تودهاى متشكل از دهها هزار حباب صابون فروميبرد ، و به جاى آنكه با كمال احتياط از وارد آوردن هر نوع فشار جزئى كه موجب برهم زدن فشار سطح خارجى آنها گردد ، بپرهيزد ،
با كمال شهامت پيراهن شوهر خود را در ميان آن توده حبابها به حركت در مياورد كه همه آنها در زير قوانين رياضى قرار دارند ، ليكن رياضيدانى را كه بخواهد ضابطه آن جنبشها را تعيين نمايد . با شتابى بيشتر از معمول رهسپار مرگى زودتر از معمول ميسازد و اما در مورد كف آبى كه به دنبال هر موج شكسته بر صخره ساحل كشيده ميشود ، شك نيست كه غيرتمندترين رياضيدان اگر بخواهد آن كردار طبيعى را به تأويل رياضى در آورد ، در همان وهله نخست دچار دوار سرميگردد » 1 حال وضع ما هم درباره شناختها شبيه به چنين مثلى است كه مانند آن بانوى خانهدار كه هزاران حباب صابون را با كمال شهامت و سادگى زيرورو ميكند و از اين طرف طشت به آنطرف طشت ، ميكشاند ما هم وقتى كه ميگوئيم :
« نگاه كردم ، ديدم ، شناختم » « استادم توصيف كرد ، شنيدم ، شناختم » « در فلان كتاب مطالعه كردم ، موضوع را شناختم » ، « در آزمايشگاه ديدم شناختم » متوجه نيستيم كه انبوهى از مسائل فيزيولوژيك و روانى و فلسفى را . در كفهاى كلمات بظاهر ساده و قابل فهم زيرورو ميكنيم و در طشت
-----------
( 1 ) معناى زيبائى اريك نيوتن ص 70 ترجمه آقاى پرويز مرزبان
[ 267 ]
ديدگاه خود به اينسو و آنسو ميكشيم . لذا براى توضيح واقعيت شناخت چارهاى جز اين نداريم كه به محاسبه دقيق انواع رابطه ذهن با موضوع را در پديده شناخت تا آنجا كه توانائى ما اجازه ميدهد ، بپردازيم :