1 رابطه احساس بسيط يا مجرد با شناخت
مفهومى كه از كلمه احساس دريافت ميشود ، يك مفهوم آشنا با ذهن است . ميتوان گفت : اولين پديده ذهنى پس از انتقال صورت موضوع عينى از راه حواس به ذهن و انعكاس آن در ذهن همين احساس است و بعبارت ديگر نخستين تأثير ذهن از صورت انتقال يافته به ذهن ، احساس آن صورت است .
منظور از صورت شكل و پديده محسوس عينى محض نيست كه فقط از راه بينائى احساس ميگردد ، بلكه شامل شنيدنىها و چشيدنىها و لمسكردنىها و بوئيدنىها نيز كه شكل ديدنى ندارند ، ميباشد . احساس بر دو نوع عمده تقسيم ميگردد :
نوع يكم احساس بسيط يا مجرد ، مقصود از اين نوع احساس عبارتست از انتقال پديده به ذهن در حاليكه ذهن خالى از تأثرات و فعاليتهاى ديگر بوده باشد . البته اين حالت ذهنى در انسانهائى كه دائماً در حال ارتباط با جهان عينى و تأثير و تأثر از اجزاء و روابط طبيعت و رويدادهاى انسانى ميباشند ، يك حالت استثنائى است و معمولا چنين است كه پديدههايى كه وارد قلمرو ذهن ميگردند ، به جايگاهى وارد ميشوند كه كم و بيش داراى تموجات متنوع فكرى ، تداعى معانى ، تجسيم ، رضايت از موقعيت فعلى يا اكراه از موقعيت فعلى و يا داراى تأثيراتى از گذشته و يا وابستگى ذهنى به آينده ميباشد . و از طرف ديگر تجريد ذهن از جريان و تأثرات موجود در آن كار بسيار دشواريست و هر كسى نميتواند از عهده تجريد ذهن از آن امور برآيد . حتى يكى از متفكران مشهور دوران ما در مغرب زمين ميگفت :
[ 268 ]
صبحانهاى كه صبحگاه خوردهام ، در تفكرات من در آن روز تاثير مىبخشد .
در اشخاص معمولى قدرت تجريد ذهن براى ورود يك محسوس تازه با گذشت ساليان عمر و بروز ناتوانىهاى پيرى كاهش مييابد ، فقط نوابغ و متفكران بزرگ هستند كه اين قدرت را حتى در دوران پيرى نيز دارا ميباشند ، تا آنگاه كه ناتوانى از نظر فيزيولوژى مغزى به حداكثر برسد . ضمناً اين مطلب مهم را بايد در نظر بگيريم كه ضعف و ناتوانى جسمانى كه معلول افزايش سن است ، رابطه حتمى و مستقيم با ناتوانى ذهنى ندارد ، زيرا اكثر متفكران و نوابغ پس از گذشت دوران جوانى و آغاز تنزل قدرت جسمانى به فعاليت هاى ذهنى فوقالعادهاى نائل ميگردند . بسيار اندكند سياستمدارانى كه بيش از سن چهل سالگى بتوانند از عهده اداره واقعى اجتماع بر آيند و اندكتر از آنان فلاسفه و جهانبينانى هستند كه پيش از چهلسالگى موفق به ارائه مكتب و تفكرات سيستماتيك درباره جهان و انسان بوده باشند .