شناخت و انواع و ابعاد آن شناخت قابل مشاهده عينى نيست
معمولا در تفسير و توضيح پديده شناخت ، اهميتى كه به خود اين پديده داده ميشود ، به ابعاد و انواع آن ، آن اندازه اهميت منظور نميشود . يعنى گروهى از محققان جنبه ذهنى شناخت را و گروهى ديگر جنبه آيينهاى آنرا كه منعكس كننده واقعيتى است ، در نظر ميگيرند . عده محدودى هم بعنوان اينكه شناخت يكى از حالات روانى يا موجب تموج خاصى در روان ميگردد ، آن را مورد بررسى قرار ميدهند . بنظر ميرسد كه تاكنون يك توصيف دقيق و همه جانبه در انواع و ابعاد پديده شناخت مورد توجه محققان قرار نگرفته است ، بدين
[ 231 ]
جهت است كه ميتوانيم بگوئيم ما هنوز در مرحلهاى از مقدمات علم المعرفة ( شناخت شناسى ) حركت ميكنيم .
نخست بايد اين حقيقت را بپذيريم كه هنگاميكه ما با مفهوم شناخت روبرو ميشويم ، با يك نمود معين با مختصات واضح و روشنى كه آن نمود را براى ما مطرح بسازد ، روياروى نيستيم ، زيرا اين پديده نه داراى نمود فيزيكى محسوس است و نه داراى تشخص فيزيوژيك است كه با مفاهيم و اصول فيزيولوژيك قابل درك بوده باشد ، ماهيت اين پديده مانند ديگر پديدههاى ذهنى است كه يا بطور مستقيم هر فردى در ذهن خود آن را مشروحاً در مييابد و يا پس از دريافت اجمالى آن ، بوسيله توصيف ديگران مانند روانشناسان و فلاسفه قابل دريافت ميگردد و در هر دو صورت اين تنها ذهن است كه شناخت را ميتواند واقعاً دريابد . اگر فردى را در نظر بگيريم كه نتواند پديده شناخت را در ذهن خود درك كند ، هيچ توصيف و تشريحى توانائى قابل درك ساختن شناخت را براى چنين فردى نخواهد داشت . براى كسى كه مادر نيست و طعم عاطفه مادرى را درباره كودك كه تنها مادر آنرا مىچشد ، هزاران توصيف و تعريف قدرت ايجاد آن طعم را ندارد . حتى اگر فردى را كه مادر نيست در اطاق تشريح حاضر كنند و همه اعصاب و سلولهاى مغزى و قلبى يك مادر را كه بجهت عاطفه براى كودكش مىتپد به او توضيح بدهند و بالاتر از اين ، همه تحركات و تموجات عصبى و سلولى مادر را در هنگام هيجان عاطفى مادرى به او نشان بدهند ،
باز طعم اين عاطفه را نخواهد چشيد . اين دريافت شخصى براى درك همه پديدههاى مغزى و روانى كليت داشته و هيچگونه استثنائى ندارد . حال پديده شناخت هم كه در مغز آدمى بوجود ميآيد ، همين طور است . پس كارى كه از دست علم درباره اين پديده برميآيد ، بررسى مختصات درونى در حال بوجود آمدن شناخت و آثار برونى آن ميباشد . ما تعريف ماهيت شناخت را به مبحث « انواع ارتباطات شبه كمى ذهن با موضوع در پديده شناخت » موكول كردهايم ،
[ 232 ]
اين تأخير براى آن است كه نخست با مقدارى از مسائل مربوط به شناخت آشنائى پيدا كنيم ، سپس وارد تعريف شناخت شويم .