9 تصور منفصل از ارتباط با موضوع
بديهى است كه انعكاس صور پديدهها در ذهن مانند انعكاس صور در آيينه نيست كه ماداميكه ارتباط ميان آن دو برقرار باشد ، انعكاس وجود داشته باشد و همينكه ارتباط قطع شود ، انعكاس نيز از بين برود ، بلكه اشكال و صورتهائى را كه بوسيله ارتباط با جهان عينى در ذهن منعكس ميكنيم ،
ميتوانند در ذهن ما باقى بمانند ، البته شرايط درونى و تغيير موضعگيريها موجب دگرگونى در هويت صور انتقاليافته به ذهن بوده و انعكاس كامل صورت تا حد دورنمايى ممكن است تقليل پيدا كند و گاهى به زوال صورت منتهى گردد . ضابطه اين دگرگونيها چيست ؟ مسئلهايست كاملا نسبى ، شايد نتوان دو فرد از انسان را پيدا كرد كه دوام و زوال صورتهاى انعكاسيافته در ذهن آنان ، حتى در شرايط متحد يكسان بوده باشد . اين مقدار مسلم است
[ 274 ]
كه هراندازه ارتباط موضوع با انسان با اهميتتر باشد ، زمينه براى دوام هويت موضوع در ذهن ، بيشتر ميباشد . اين قانون در حفظ صور و ديگر موضوعات و قضايا در حافظه تقريباً كليت دارد . بعبارت ديگر در حالات معتدل روانى و سلامت مغزى با اهميت تلقىشدن موضوعى كه در ذهن منعكس ميگردد ، عامل ثبات هويت و دوام موضوع منعكسشده در ذهن يا حافظه ميباشد . تكرار ارتباط با موضوع هم از عوامل ثبات هويت و دوام موضوع منعكس شده در ذهن يا حافظه ميباشد . قاعده ديگرى وجود دارد كه اثبات ميكند كه هر تصور انعكاسيافته در ذهن ، هراندازه كه همراه با تأثرات عميقتر بوده باشد ، احتمال سرازير شدن آن به اعماق سطوح روانى و به اصطلاح ورود به ضمير خودناآگاه و رسوب در آن جايگاه بيشتر ميباشد .