9 اعتقاد ، عامل شناخت
اعتقاد عبارتست از آن حالت روانى كه قضيه پذيرفته شده از دو مرحله « واقعيت چنين است » و « بايد چنين باشد » گذشته و در روان آدمى بعنوان يك عامل براى توجيه رويدادهاى مربوط مستحكم شده است . بديهى است كه
[ 244 ]
اين عامل در تعيين مسير شناخت و كميت و كيفيت آن نقش اساسى بعهده مىگيرد . كسى كه به جريان تنازع در بقاء در طبيعت بشرى معتقد است ، مسلم است كه اين اعتقاد او را وادار خواهد كرد كه شناخت قدرت و انواع آنرا بر همه چيز مقدم بدارد و هر امتيازى كه يكفرد يا يك جامعه بدست ميآورد ،
آنرا نوعى از قدرتى كه در ميدان تنازع در بقاء استخدام مىشود ، تلقى نمايد .
و كسى كه معتقد به تحول دائمى در شئون زندگى بشرى است . اگر به پيدا كردن اصول و قوانين ثابت در آن شئون بپردازد ، آنها را به عنوان عوامل زيربنائى تلقى خواهد كرد ، چنانكه اگر كسى تحول مزبور را نپذيرد ، مجبور خواهد گشت اصول و قوانين ثابت را در متن خود زندگى جستجو كند .