10 تصورات مولد در شناخت
بطور كلى تصورات منعكس در ذهن بر دو نوع عمده تقسيم ميگردند :
نوع يكم تصورات غير مولد .
نوع دوم تصورات مولد . مقصود از تصورات غير مولد آنست كه صورت منعكس شده به تنهائى در ذهن كم و بيش ميماند و سپس در مجراى دگرگونيها قرار ميگيرد . تصورات مولد عبارت است از آن موضوعات انعكاسيافته در ذهن كه موجب تحريك سلسله تداعى معانى يا انديشه منطقى يا تجسيم ميگردد بعنوان مثال با انسانى ديدار ميكنيم كه صورت يا طرز سخن گفتنش شبيه به دوست ما ميباشد ، اين رابطه شباهت ممكن است به تحريك رشتهاى از واحدهايى كه در دوست سراغ داريم بطور تداعى معانى در ذهن ما بيانجامد مانند اينكه آن دوست ما انسان باوفائى است و همين صفت وفاى او موجب دوام محبت طرفين گشته و همين محبت انگيزه گذشتها و فداكاريها بوده است . . . همچنين ممكن است انعكاس يك موضوع رشتهاى از انديشه منطقى
[ 275 ]
را در ذهن بجريان بيندازد ، مانند اينكه با ديدن يك پديده ، جنبه معلول بودن آن ، ما را به كشف علتش وادار كند ، در جريان كشف علت آن معلول عدهاى از واحدها و قضايا را با روابط و قوانين منطقى استخدام نمائيم . نيز ممكن است تصور انعكاس يافته عامل تجسيم ذهنى بوده باشد ، مانند شنيدن صدايى در جنگل كه موجب احتمال اين باشد كه شير درندهاى در فاصله نزديكى با ما وجود دارد و صدايى كه ميشنويم صداى شير است . اين احتمال را تدريجاً در ذهن خود تقويت مينمائيم و در نتيجه شير درندهاى را مجسم ميسازيم .
بنظر ميرسد خاصيت توليد مربوط به خود ذهن و شرايط آن ميباشد ، نه خود تصورات منعكسشده ، زيرا روشن است كه واقعياتى را كه افراد انسانى بوسيله حواس در ذهن خود منعكس مينمايند ، واقعيات معينى هستند و اين شرايط ذهنى است كه آن واقعيات را مورد تصرف و حذف و انتخاب و مولد و غير مولد قرار ميدهند . تشبيهى ساده كه براى توضيح اين مسئله مناسب است ،
اينست كه ذهن آدمى مانند حوضى است كه مخلوطى از مايعات گوناگون را در خود دارد ، وقتى كه جسمى به آن حوض ميفتد ، محتويات آن حوض تموج پيدا ميكند و ميشورد و جسمى را كه در ميان خود گرفته است تغيير ميدهد و يا ثابت و يا مستهلك ميسازد . )