11 هيچ مسئله بديهى وجود ندارد مگر اينكه با مقدارى از قضاياى نظرى احاطه شده است و هيچ مسئله نظرى وجود ندارد مگر اينكه در پيرامون آن قضاياى روشنى وجود دارد
با نظر به باز بودن طرق تماس انسان با واقعيات جهان درونى و برونى دو اصل فوق كاملا قابل پذيرش است ، براى هر يك از دو اصل مثالى را ميآوريم :
فرض مىكنيم « كل از جزء بزرگتر است » يك قضيه بديهى است ، اين قضيه را وقتى كه بطور مستقيم و بدون توجه به اجزاء تشكيل دهنده آن و بدون نظر به مسائلى كه مىتواند با آن قضيه ارتباط برقرار كند ، مطرح مىكنيم ، كاملا روشن است . ولى هنگاميكه بخواهيم معناى كل و جزء و بزرگى و كوچكى را كه مفاهيم تشكيلدهنده قضيه مزبور ميباشند ، مورد دقت قرار بدهيم ، با مسائل
[ 246 ]
نظرى روياروى خواهيم گشت . از آنجمله : آيا اين اصل بر كل جهان هستى هم تطبيق مىشود ؟ آيا بر آن مجموعهاى كه بىنهايت است بدانجهت كه اجزائش هم بىنهايت است ، تطبيق ميگردد ؟ مانند سلسله اعداد كه بىنهايت است و مركب است از افراد بينهايت و ازواج بىنهايت .
آيا اين قضيه در مجموعههايى كه در عالم طبيعت داراى سيستم بازند و هر يك از اجزاء آنها مجموعهاى با سيستم باز تشكل نسبى دارند ، قابل پذيرش است ؟ آيا در جريان تقسيم يك جسم محدود به اجزايش بر فرض اينكه اين تقسيم هرگز متوقف نمىشود و ميتواند تا بينهايت ادامه داشته باشد ، لازم نميآيد كه اجزاء از كل بزرگتر باشد ؟ بتوضيح اينكه ما ميتوانيم ميان دو نقطه در يك صفحه نقطههاى بىنهايت داشته باشيم ، پس با فرض اينكه كل جسم يا كل سطح محدود است ، اجزاى تشكيل دهنده آن بينهايت مىباشد البته حل اين مشكل بدين نحو است كه نقاط مفروض ميان دو نقطه ، محصول فعاليت رياضى تجريدى مغز است ، نه اينكه آن نقاط عينيت فيزيكى داشته باشند .
مثال براى اصل دوم كه ميگويد : پيرامون هر مسئله نظرى مقدارى قضاياى روشن وجود دارد : « آيا در انسان پديدهاى بنام اختيار وجود دارد ؟ » البته اين مسئله را با نظر عموميت جبر علت و معلول ، بعنوان يك قضيه نظرى مطرح نموديم ، وگرنه به لحاظ درك عموم وجدانها يك مسئله بديهى ميتوان تلقى كرد .
درك وجدانى به جاى حس بود
هر دو در يك جدول اى عم ميرود
مولوى اين قضيه كه آيا در درون آدمى پديدهاى بنام اختيار وجود دارد ، هر اندازه هم كه نظرى بوده باشد ، قضاياى بديهى فراوانى در پيرامون آن وجود دارد ، از آنجمله :
1 آدمى داراى اميال و خواستههائى است كه اشباع آنها در همه احوال و شرايط بصلاح او نبوده و ممكن است به ضرر او تمام شود . اين قضيه كاملا
[ 247 ]
بديهى است .
2 براى گريز از ضرر آدمى مجبور است در موقع جوشش آن اميال خوددارى نمايد .
3 هر اندازه قدرت شخصيت آدمى بيشتر بوده باشد ، در خوددارى از قرار گرفتن در باد پاى طوفان اميال موفقتر و پيروزمندتر است .
4 تحريكات عوامل خوشايند جهان عينى باگذشت ساليان عمرو اندوختن تجربيات و افزايش معلومات ، تغيير پيدا ميكند . عروسكى كه در دو و سه سالگى شخصيت كودك را سخت تحت تأثير قرار ميدهد ، در دوران جوانى كمترين تأثيرى در شخصيت او ايجاد نميكند ، با اينكه عروسك واقعيت دارد ،
ولى آن شخصيتى كه در دوران كودكى تحت تأثير آن عروسك قرار ميگرفت تغيير نموده و رشد پيدا كرده است . پس اين قضيه هم كاملا بديهى است كه كميت و كيفيت انگيزگى و تحريكات پديدههاى جهان عينى رابطه مستقيم با چگونگى شخصيتى دارد كه با آن پديدهها ارتباط برقرار ميكند .
5 پشيمانى يك پديده واقعى است كه در درون انسانهايى كه در سر دو راهىهاى مفيد و مضر قرار ميگيرند و بدون فكر و تلاش براى تشخيص چگونگى دو راه ، يكى از آندو را پيش ميگيرند ، در صورت زيانبخش بودن راه انتخاب شده پشيمان ميگردند ، آيا اين پشيمانى باملاحظه مجموع قضاياى چهارگانه فوق اختيار را اثبات نمىكند ؟ .