تماشاگران بىخبر از واقعيتها به قضاوت نشسته و درباره على ( ع ) به قضاوت پرداختهاند
اين تماشاگران كارافزا و اين بيگانگان از انسان و خدا بيخبر و اين
[ 136 ]
تشنگان مال و مقام و كامجوئى كه آنانرا مبتلا به بيمارى استسقاى خون نموده است . با اين قضاوت كه على بن ابيطالب ( ع ) با فنون جنگى آشنائى ندارد ، مقصود ديگرى دارند و نميخواهند بگويند : على احتياج به آموزشهاى جنگى دارد . زيرا خودشان ديدهاند و شهادت ميدهند كه على در دهها جهاد و دفاع اسلامى پيروز بوده ، هيچ فرد هر قدر هم غرض ورز بوده باشد ، نميتواند بگويد يا از كسى نقل كند كه على در فلان نبرد شكست خورده است . آيا پيروزى در همه عمر در انواعى از جنگ و دفاعها نميتواند دانش جنگى يك انسان را اثبات نمايد ؟ به اضافه اينكه اينان اعتراف ميكنند كه على مردى است شجاع .
اين شجاعت كه ميگويند ، غير از بىباكى است كه تهور ناميده ميشود ، تهور عبارتست از وارد شدن به خطرات جنگى بدون رأى و انديشه . متنبى ميگويد :
الرّأى قبل شجاعة الشّجعان
هو اوّل و هى المحلّ الثّانى
و هما اذا اجتمعا لنفس مرّة
بلغت من العلياء كلّ مكان
لو لا العقول لكان ادنى ضيغم
ادنى الى شرف من الانسان
( رأى و انديشه در مرحلهاى پيش از شجاعت انسان دلاور است ، رأى و انديشه در رتبه اول و دلاورى در مرحله دوم است ) ( در آنهنگام كه رأى و انديشه و دلاورى در يك انسان جمع شوند ، اين انسان بهر مرحلهاى از عظمت كه تصور شود ، رسيده است اگر عقل انسانى وجود نداشت ، ناچيزترين شير درنده نزديكتر از انسان به شرافت بود ، اين نابخردان ، بهتر از ديگران ميدانستند كه على بن ابيطالب كيست و تسلط او در ميدان نبرد نظير ندارد . مسئله اينست كه اينان ديگر ابعاد او را نميشناختند كه او
گفت من تيغ از پى حق ميزنم
مالك روحم نه مملوك تنم
خون نپوشد جوهر تيغ مرا
باد از جا كى كند ميغ مرا
( مولوى )
[ 137 ]
آنان گمان ميكردند كه بكار بردن هرگونه مكرپردازى و حيلهگرى و اوصاف ضد بشرى براى نابود كردن دشمن ، علوم جنگى ناميده ميشود و اگر هركس اين وقاحتها را در جنگ بكار نبرد ، به علوم جنگى نادان است اينان نور را با ظلمت يكى ميگيرند و ماكياولى را با ابراهيم خليل رهروان يك كاروان تلقى ميكنند