نتيجه پنجم ممنوعيت از عدالت و انصاف
آن فرد و جامعهايكه از عدالت برخويشتن كه عبارتست از تكاپو در نجاتدادن « حيات معقول » خود از دستبرد عوامل مزاحم طبيعت و درندگان انساننما ، امتناع ميورزد ، چگونه ميتوان توقع داشت كه عدالت و انصاف ديگران شامل حال او گردد ؟ همواره حق و عدالت در جوامع بشرى سراغ كسى را ميگيرد كه در مجراى بايستگىها و شايستگىها قرار بگيرد و بعنوان يك انسان زنده در صحنه اجتماع ، نقش موجوديت خود را بازى كند ، وقتى كه فرد يا جامعهاى خود را از مجراى مزبور بيرون كشيده و همه شئون حياتى وى دستخوش وابستگىهاى گوناگون قرار گرفته باشد ،
چنين فرد و گروهى با از دستدادن اختيارى حق حيات ، همواره ستمديده خويشتن است ، و نميتواند توقع آن را داشته باشد كه عدالت و انصاف ديگران سراغ او را بگيرد و با پاى خود به بالينش آيد و بگويد : برخيز تا حق ترا از ديگران بگيرم . 18 الا و انّى قد دعوتكم الى قتال هؤلاء القوم ليلا و نهارا و سرّا و اعلانا ( آگاه باشيد ، من شما را شب و روز ، مخفى و آشكارا براى پيكار با
[ 37 ]
اين قوم دعوت نمودم )