مرحله يكم معلوم ذاتى مبهم است
كه تنها به برنهاده شدن ذات در برابر جز ذات قناعت ميكند .
اين مرحله از علم حضورى يك آگاهى خام است كه براى اشخاص تازه وارد به درون دست ميدهد . توضيح اينكه آنچه كه مغزهاى ابتدائى از « من » مىفهمند ، عبارتست از مجموع اجزاى مادى قابل مشاهده ، مانند دست و پا و چشم و گوش و زبان و لب و غير ذلك . وقتى كه ميگويند « من گفتم » اگر بپرسيد كه مقصودتان از « من » چيست ؟ نخست چند لحظه توقف مىكند و سپس در حاليكه مجموع اجزاى مادى خود را در ذهنش منعكس ميكند ،
پاسخ شما را ميدهد كه اين مجموع اجزاء را كه دارا هستم ، بشما آن سخن را گفته است . اگر مغز آدمى مقدارى رشد يافتهتر باشد ، مجموع اجزاى بيرونى و فعاليتها و نمودهاى درونى خود را منظور نموده آنرا ذات يا « من » مينامد و اطلاعى از مرحله عالىتر ندارد و نميداند كه :