7 رابطه ناخودآگاهى با شناخت
برخى از روانكاوان و روانشناسان دوران معاصر اين اصطلاح را
[ 272 ]
بكار برده و امروزه بعنوان يك اصطلاح متداول در كتب مربوطه در جريان قرار گرفته است ، بنظر ميرسد اين كلمه در لغت پارسى خوب انتخاب نشده است ، زيرا مقصود از مفهوم اين كلمه وجود يك موضوع در حافظه يا در بعضى سطوح روانى است كه مورد آگاهى نيست و يا بجريان انداختن موضوعى در صفحه ذهن است ، بدون توجه به قرار گرفتن آن در رشته جريان ذهنى فعلى ، بتوضيح اينكه هر كسى در سطوح حافظه يا سطوح درونى روان واقعيات فراوانى از موضوعات و رويدادها را بايگانى ميكند ولى در همه حالات و شرايط آن واقعيات در صفحه ذهن حاضر و نمودار نميگردند ، بلكه باصطلاح مورد غفلت واقع ميشوند ، بهمين جهت است كه موجوديت اين واقعيات را در سطوح حافظه وجدانيات مغفوله نيز مينامند . از اينرو است كه بكاربردن تركيب ناخودآگاهى كاملا صحيح بنظر ميرسد ، بلكه مناسب اينست كه بجاى تركيب ناخودآگاهى ، خودناآگاهى بكار برود ، يعنى ذهن انسانى در فعاليتى كه آغاز كرده است از واحد يا واحدهايى بهرهبردارى ميكند كه خود كه جنبه مديريت دارد ، به آن واحد آگاهى روشن و سلطه و اشراف ندارد . و يا اصلا هزاران واحدى كه در سطوح حافظه ذخيره شده است ، فعلا از ديدگاه خود بركنار ميباشند .