5 اشراف غير مستقيم
در حالات معمولى پس از مرحله توجه درصدد اشراف به موضوع برميآئيم ، يعنى مىخواهيم كه موضوع مورد شناخت را ، در ديدگاه خود قرار
[ 262 ]
بدهيم زيرا موضوعى كه از ديدگاه ما بيرون است يا درك ما قدرت اشراف بر آن را ندارد ، قابل برقرار كردن ارتباط معرفتى نخواهد بود . بعنوان مثال ما در اين برهه از زمان نميتوانيم سرگذشت سحابيهاى اوليه را كه در فضاى كيهانى ما در حال تكون و تحول بودهاند ، مورد شناخت صد در صد علمى قرار بدهيم ، زيرا از ديدگاه ما بيرونند و نميتوانيم بر آنها اشراف پيدا كنيم .
همچنين اگر موقعيت ما جزئى از مجموعهاى باشد كه ديگر اجزاى آن مجموعه درك ما را در موقعيت خاصى قرار داده است كه نميتوانيم به مجموعه مفروض مشرف باشيم ، بعنوان مثال اگر در انبوه جمعيتى قرار بگيريم كه تحت تأثير عامل يا عواملى سخت در حركت و جوششند و ما هم جزئى از آن جمعيت گشتهايم و نمىتوانيم هدفها و عوامل محرك آن جمعيت را دريافت نمائيم ،
بعبارت روشنتر غرق درياى جمعيتيم ، در اينصورت مثل ما مثل قطرهاى است كه نمىتواند بر دريا اشراف پيداكند . در مراحل اوليه شناخت يك موضوع اشرافى كه حاصل مىشود ، غير مستقيم است ، زيرا در جهان عينى ، موضوعاتى كه طرف ارتباط ما واقع مىشوند ، در ميان پديدههايى هستند كه با روابط گوناگون به آن موضوعات پيوستهاند . مثلا وقتى كه رنگها را مىبينيم ،
حتماً در فضاى روشن آنها را در مىيابيم و نور در نمود رنگها نقش اساسى دارد ، بهمين جهت است كه اشراف ما به واقعيت رنگها اشراف مستقيم نيست فاصلههاى كم و زياد در نمود اجسام براى ما تأثيرات حتمى دارد ، بنابراين اشراف ما به اجسام بجهت وجود فاصلهها مستقيم نميباشد . همچنين در پديده خود آگاهى ( علم حضورى ) ما معمولا نميتوانيم بطور مستقيم به من مشرف باشيم بلكه نخست نيروها و فعاليتهاى درونى را درك مىكنيم و يك يك آنها را كنار ميگذاريم و من را براى دريافت حضورى درك مىنمائيم ، همچنين معلولها را همراه با آخرين اجزاء علت درك مىكنيم .
[ 263 ]