فلسفه قدرتمندان در موقع لغزش در سراشيبى سقوط
در آنهنگام كه قدرتمند در ميدان نبرد در سراشيبى سقوط قرار ميگيرد ،
فلسفه او به چه صورت در ميآيد ؟ معلوم است كه فلسفه او از زيربناى « قدرت واجب الاحترام است » تغيير يافته ، بر مبناى « حيات و جان آدمى واجب الاحترام است استوار ميگردد و هرگز پيش از تمام شدن قدرتش با اين فلسفه كه « قدرت واجب الاحترام است » تسليم قدرتمندى كه او را از پاى در ميآورد ، نمىگردد .
اگر خودكشى امثال هيتلر كه شكستخوردگان فلسفه ابتكارى خود مىباشند ،
واقعيت داشته باشد ، براى احترام به فلسفه نابودكننده خويش نبود ، بلكه براى گريز از اجراى قدرت خصم درباره او بوده است كه حيات و جان او دستور داده است . و يا بجهت وحشت از داغ ننگ اسارت بر پيشانيش بوده است كه شخصيت او دستور به اجتناب از آن داده بوده است . و اين خودكشى و گريز و تسليم نشدن بر قدرتمندتر از خود ، مطابق فلسفهاى كه خود ساختهاند ، توهين به قانون طبيعت است اگر دو قدرتمند در برابر يكديگر به آزمايش قدرت خود ، بپردازند و يكى از آندو احساس كند كه در برابر حريف ناتوان است و حتى اميد آنرا هم نداشته باشد كه در آينده قدرتى بدست خواهد آورد ، باز اقدام به روياروئى با حريف قدرتمندتر نخواهد نمود و هرگز گوش به فلسفه بيماران قدرت نخواهد داد كه ميگويد : « قانون طبيعت واجب الاحترام است » . قدرتمندى كه با احساس بروز ضعف در ميدان كارزار ، پا به فرار ميگذارد ، براى ابقاى حيات خود ميگريزد ، نه براى احترام به قانون طبيعت كه ميگويد : زندگى از آن قدرتمندان است . لذا بعيد بنظر ميرسد كه بطلان اين فلسفهبافى بر خود قدرتمندان مخصوصاً كسانى از آنان كه از حداقل هشيارى برخوردارند ، پوشيده بماند .
بهمين جهت است كه بايد گفت : اين فشار بسيار شديد بيمارى خودخواهى
[ 96 ]
است كه باعث ابراز جملاتى مانند « قانون طبيعت واجب الاحترام است و ما بايد اراده قوىتر بودن خود را به ديگران تحميل كنيم » ميگردد . آيا اين يك وقاحت بيشرمانه نيست كه قانون قوى بايد ضعيف را از بين ببرد ، تا انتخاب اصلح انجام شود » را محترم بشماريم ، ولى عالىترين محصول كارگاه طبيعت را كه حيات و جان آدمى است ، قربانى طبيعت ناآگاه قدرتمندان بنمائيم ؟ اگر كلمه « احترام » واقعاً در جملات اين قدرتپرستان وجود داشته باشد و با اينحال بگوئيم : اين مستان از عقل و خرد سالم برخوردارند ، واى بر رسوائى تكامل عقلانى ما ، كه اين كلمه باردار عاطفى را براى نابود كردن همه عواطف و احساسات انسانى استخدام ميكنيم هيچ تا حال فكر كردهايد كه اينان با اين فلسفه ويرانگرشان چه ميگويند ؟
اينان ميگويند : ميكربى كه با استفاده از قدرت خود ، مشغول تباهكردن قلب يا ريه آدمى است ، واجب الاحترام است ، زيرا مطابق قانون « حق با قدرت قدرتمندان است و قدرت واجب الاحترام است » كار شايستهاى انجام ميدهد ،
ولى صدها هزار پيشتاز عالم بشريت كه با بكار انداختن حياتىترين قدرتهاى خود ، در صدد تعديل قدرت قدرتمندان خودخواه بر ميآيند و در اين راه بهرگونه فداكارى و گذشت تن ميدهند ، ضد قانون رفتار ميكنند و كار ناشايست و احمقانه انجام ميدهند
چشم باز و گوش باز و اين عما
حيرتم از چشمبندى خدا
اكنون به دليل قدرتمندان كه فلسفه خود را بوسيله آن اثبات ميكنند ،
توجه كنيد :