4 أحكام الذّبح و منها في ذكر يوم النّحر وصفة الاضحية
و من تمام الاضحية استشراف أذنها ، و سلامة عينها ، فإذا سلمت الاذن و العين ، سلمت الأضحيّة و تمّت ، و لو كانت عضبآء القرن تجرّ رجلها إلى المنسك . ( 5 ) [ قال السيّد الشّريف ] : المنسك هاهنا : المذبح . [ 5 540 ]
[ 537 ]
2 ارزش عمل صالح
به خدا سوگند ، اگر مانند شترانى كه كره خود را گم كردهاند ، حيرت زده از سوز جگر ناله بركشيد ، و چون كبوتران شيدا به هوهو بانگ برداريد ، و بسان راهبان از خلق بريده فغان و آه بركشيد ، و از اموال و اولاد دل كنده به خدا گراييد ، تا درجهاى به قرب حقّ بالا رويد ، و يا از گناهى كه دفترهاى حساب حقّ آنرا آمار گرفتهاند و مأمورينش آنرا حفظ كردهاند ، آمرزش خواهيد ، همه اينها بسيار اندك است در برابر آنچه من از ثواب خداوند براى شما اميدوارم و از عقابش بر شما انديشناكم . [ 3 539 ] ( 3 ) 3 عمل انسانى و نعمتهاى الهى
به ذات مقدّس خدا سوگند اگر براى شوق او و يا هراس از او دلهاى شما آب شود ، و از چشمههاى چشمتان خون جارى گردد ، و بعد از آن تا دنيا باقى است در آن زيست كنيد ، و از كوشش هيچ فروگذار نكنيد ، هنوز اعمال شما در برابر نعمتهاى بزرگى كه بر شما عنايت فرموده ، و جزاى آنكه شما را به ايمان هدايت كرده نخواهد شد . [ 4 541 ] ( 4 ) 4 احكام قربانى و از همان خطبه است در بيان روز قربانى و صفت گوسفند قربانى
از جمله شرايط كامل بودن گوسفند قربانى بر پا بودن گوش آن و سالم بودن چشمش مىباشد ، پس چون گوش و چشم سالم بود ، قربانى ، هم درست است ، اگر چه شاخش شكسته باشد و ( يا به علّت لنگى و لاغرى ) چون به طرف قربانگاه مىرود پاى خود را روى زمين بكشد . [ 1 ] ( 5 ) [ سيّد شريف گويد : ] منسك در اين جا به معنى قربانگاه است . [ 5 541 ]
[ 1 ] صفات قربانى حج و شرايط آن را فقهاى اسلام در كتب فقهى مفصّل بيان كردهاند ، و اصول صحّت آن همين است كه امير المؤمنين عليه السلام در اين سخن بيان فرموده است . ( مترجم ) البتّه اين روايت قطعهاى از خطبه عيد اضحاى امير المؤمنين است كه در منابع فقهى و حديثى همه يا غالب آن نقل گرديده است . و آن چنان كه در « من لا يحضره الفقيه » روايت شده است ، كلمه آخر اين قطعه را سيّد رضى نياورده ، و با اين كلمه ، مفهوم حكم كاملا متفاوت مىگردد .
[ 538 ]
[ 1 534 ] ما ذكر مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « من لا يحضره الفقيه » للشيخ الصّدوق :
« أوصيكم عباد اللّه بتقوى اللّه و كثرة ذكر الموت ، و الزّهد في الدّنيا الّتي لم يتمتّع بها أحد قبلكم ، و لا تبقى لأحد بعدكم ، و سبيلكم فيها سبيل الماضين .
ألا ترون أنّها قد تصرّمت و آذنت بانقضآء ، و تنكّر معروفها ، و أدبرت حذّآء ، فهي تخبر بالفناء ،
و ساكنها يحدى بالموت . فقد أمرّ منها ما كان حلوا ، و كدر منها ما كان صفوا ، فلم يبق منها إلاّ سملة كسملة الإداوة ، و جرعة كجرعة الإناء ، يتمزّزها الصّديان لم تنقع غلّته » .
[ 2 534 ] ما روي مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « من لا يحضره الفقيه » :
« فأزمعوا عباد اللّه بالرّحيل من هذه الدّار المقدور على أهلها الزّوال ، الممنوع أهلها من الحياة ، المذلّلة أنفسهم بالموت ، فلا حيّ يطمع في البقاء ، و لا نفس إلاّ مذعنة بالمنون ، فلا يغلبنّكم الأمل ، و لا يطل عليكم الأمد ، و لا تغتروّا فيها بالآمال ، و تعبّدوا اللّه أيّام الحياة » .
ب « المصباح المتهجّد » للشيخ الطوسي :
« فأزمعوا عباد اللّه على الرّحيل عنها و أجمعوا متاركتها ، فما من حيّ يطمع في بقاء و لا نفس إلاّ و قد أذعنت للمنون ، و لا يغلبنّكم الأمل ، و لا يطل عليكم الأمد فتقسوا قلوبكم ، و لا تغترّوا بالمنى و خدع الشّيطان و تسويفه ، فإنّ الشّيطان عدوّكم حريص على إهلاككم . تعبّدوا للّه عباد اللّه أيّام الحياة » .
[ 3 536 ] ما روي مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « من لا يحضره الفقيه » :
« فو اللّه لو حننتم حنين الواله العجلان ، و دعوتم بمثل دعاء الأنام ، و جأرتم جؤار متبتّل الرّهبان ، و خرجتم إلى اللّه من الأموال و الأولاد ، التماس القربة إليه في ارتفاع درجة عنده أو غفران سيّئة أحصتها كتبته ، و حفظتها رسله ، لكان قليلا فيما أرجو لكم من ثوابه ، و أتخوّف عليكم من أليم عقابه » .
حذفت روايتا « الأمالي » للشيخ المفيد ، و « مصباح المتهجّد » ، بسبب قربهما من رواية « نهج البلاغة » و رواية « من لا يحضر » .
[ 539 ]
[ 1 535 ] ترجمه روايات ديگر :
الف « من لا يحضره الفقيه » نوشته شيخ صدوق :
بندگان خدا ، شما را سفارش مىكنم به در پيش گرفتن پرواى خدا و ياداورى بسيار مرگ ، و بركنارى در جهانى كه هيچكس پيش از شما از آن بهرهمند نشده ، براى هيچكس از پس شما نيز پايدار نمىماند ، و مسير راهپيمايى شما نيز همان مسير گذشتگان است .
آيا نمىبينيد كه رشتههاى پيوند جهان از هم گسيخته به سر رسيدن خود را اعلام داشته است .
به نيكى شناخته شدههايش ناشناس شده پشت كنان و رويگردان گرديده است ، پس به نيستى خبر مىدهد ، و بر پشت آن نشستهاش به سوى مرگ رانده مىشود . آنچه از اين جهان شيرين مىنموده تلخ كرده زلالهايش به تيرگى گراييده است ، پس بدانيد كه جز ته ماندهاى همچون درد كوزه ، و جز جرعهاى اندك همانند ته مانده ظرف ، از آن نمانده تشنه كام آنرا مىمكد ولى آتش تشنگى او فرو نمىنشيند .
[ 2 535 ] ترجمه روايات ديگر :
الف « من لا يحضره الفقيه » :
بندگان خدا ، كوچيدن از سر منزلى را آهنگ كنيد كه بر چيده شدن بر مردمش مقدّر شده است ،
و زيست كنندگانش از زندگى هميشگى باز داشته شدهاند ، و جانهايشان در برابر مرگ رام و تسليم است ، پس در اين جهان هيچ زندهاى نمىتواند به پايدارى چشم داشته باشد ، و هيچ جانى در آن جا چارهاى جز پذيرش مرگ ندارد ، پس هش داريد ، مبادا آرزو بر شما چيره شود ،
و هميشه ماندن بر سرتان سايه افكند . در اين جهان فريب آرمانها را نخوريد ، و در روزهاى اندك زندگى خداى را بندگى كنيد و بپرستيد .
ب « مصباح المتهجّد » نوشته شيخ طوسى :
بندگان خدا كوچيدن از جهان را آهنگ كنيد و به پشت سرگذاشتن آن متّفق شويد ، چه ، هيچ زندهاى پايدارى را چشم داشتن نتواند ، و هيچ جانى جز اعتراف به مرگ چاره ندارد ، آرزو بر شما پيروز نگردد ، و دراز ماندن را در سرتان نپروراند كه در نتيجه دلهايتان سخت گردد . آرمانها و نيرنگهاى شيطان و امروز به فردا افكندنهايش فريبتان ندهد ، زيرا شيطان ، دشمن شما ، به سختى آزمند نابودى شما است . خداى را به پرستش نشينيد در چند روزه زندگيتان ، اى بندگان خدا
[ 3 537 ] ترجمه روايات منابع ديگر :
الف « من لا يحضره الفقيه » :
پس به خدا سوگند اگر چون شتران فرزند گم كرده ناله سر دهيد ، و همچون درخواست همگان فراخوانيد ، و همانند راهبان از مردم بريده آه و فغان بركشيد ، و از دارائيها و فرزندان بريده به سوى خدا رويد ، تا در فرا رفتن به درجهاى والا در پيشگاه او خواستار نزديك شدن به وى گرديد ، يا درخواست آمرزش گناهى را داشته باشيد كه نويسندگانش به شمار آوردهاند ، و فرشتگانش نگاه داشتهاند ، بىگمان ، همه اينها بسى اندك است در برابر پاداش او كه برايتان اميد دارم ، و از كيفر دردناكش كه بر شما بيمناكم .
[ 540 ]
[ 4 536 ] ما روي مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « من لا يحضره الفقيه » :
« و باللّه لو انماثت قلوبكم انمياثا ، و سالت عيونكم من رغبة إليه و رهبة منه دما ، ثمّ عمّرتم في الدّنيا ، ما كانت الدّنيا باقية ، ما جزت أعمالكم ، و لو لم تبقوا شيئا من جهدكم ، لنعمه العظام عليكم ،
و هداه إيّاكم إلى الإيمان ، ما كنتم لتستحقّوا أبد الدّهر ، ما الدّهز قائم ، بأعمالكم جنّته و لا رحمته ،
و لكن برحمته ترحمون ، و بهداه تهتدون ، و بهما إلى جنّته تصيرون . جعلنا اللّه و إيّاكم من التّائبين العابدين » .
ب « مصباح المتهجّد » :
« و تاللّه لو انماثت قلوبكم انمياثا ، و سالت من رهبة اللّه عيونكم دما ، ثمّ عمّرتم عمر الدّنيا على أفضل اجتهاد و عمل ، ما جزت أعمالكم حقّ نعمة اللّه عليكم ، و لا استحققتم الجنّة بسوى رحمة اللّه و منّه عليكم . جعلنا اللّه و إيّاكم من المقسطين التّائبين الأوّابين » .
[ 5 536 ] ما روي مثل هذا الفصل في مصادر أخرى :
الف « من لا يحضره الفقيه » :
« و من تمام الأضحيّة استشراف عينها و أذنها ، و إذا سلمت العين و الأذن تمّت الأضحيّة ، و إن كانت عضباء القرن ، أو تجرّ برجليها إلى المنسك فلا تجزى » . ( باب صلاة العيدين ، حديث 1484 ، ص 518 ) .
[ 541 ]
[ 3 537 ] به علّت نزديكى روايت امالى شيخ مفيد و مصباح المتهجّد شيخ طوسى ، به روايت نهج البلاغه و من لا يحضره الفقيه ، حذف گرديدند .
[ 4 537 ] ترجمه روايات ديگر :
الف « من لا يحضره الفقيه » :
و به خدا سوگند ، اگر دلهايتان سخت آب شود ، و از چشمانتان از شوق او و يا ترس از او خون جارى شود ، آنگاه ، تا اين جهان باقى است ، در آن زيست كنيد ، و از هيچ تلاشى فروگذار نكنيد ،
باز هم در برابر نعمتهاى بس بزرگ الهى ، و هدايت به سوى ايمان ، اعمال شما برابرى نخواهد كرد . شما هرگز تا روزگار برپاست ، با كارهاى خود استحقاق بهشتش ، و شايستگى رحمتش را نخواهيد يافت ، ليكن از رحمت او است كه در پرتو رحمتش قرار مىگيريد ، و از هدايت او است كه هدايت مىشويد ، و با رحمت و هدايتش به بهشت او رهسپار مىگرديد . خدا ما و شما را از توبه كنندگان و عابدان قرار دهد .
ب « مصباح المتهجّد » :
به خدا سوگند اگر دلهاى شما به گونهاى سخت بگدازد ، و چشمتان از بيم كيفر خدا خون گريد ، و به درازى عمر اين جهان با بهترين تلاش و كار در دنيا زيست كنيد ، باز هم اعمال شما حقّ شايسته نعمت خدا را بر نمىآورد ، و جز بوسيله رحمت خدا و فضل و امتنان او شايستگى بهشت را به دست نمىآوريد . خدا ما و شما همگى را از قسط پيشگان باز گردنده و زارى كننده به درگاه خود سازد .
[ 5 537 ] ترجمه روايات ديگر :
الف « من لا يحضره الفقيه » :
و از جمله شرايط تمام بودن گوسفند قربانى ، رسيدگى به چشم و گوشهاى آن به منظور سالم بودن آنها است ، و چون چشم و گوش سالم بود ، قربانى هم تمام و كامل است ، و اگر گوسفند قربانى شاخ شكسته باشد ، يا پاهايش را در رفتن به سوى قربانگاه بر زمين كشد جزا داده نمىشود .
[ 543 ]