سند
در منابع معتبر اهل سنّت ، پيش از تأليف نهج البلاغه بوسيله سيّد شريف رضى رحمة اللّه عليه ( 400 ه . ق . ) ، ذكرى از اين خطبه به ميان نيامده است ، ولى از منابع شيعى ، فقراتى از آن در اصول كافى ، نوشته شيخ كلينى رحمة اللّه عليه ( متوفّى 329 ه . ق . ) ، در جلد اوّل ، باب التوحيد ، در نامه موسى بن جعفر عليه السّلام به فتح ابن عبد اللّه مولاى بنىهاشم ، و در احاديث ديگر ، آمده است . شيخ كلينى در ذيل قسمتى از اين حديث مىگويد : « و اين خطبه از سخنان مشهور آن حضرت عليه السلام است ،
بطورى كه عامّه از تكرارش به شكلهاى گوناگون آن را بى اهميت ساختهاند ، و اين خطبه اگر با تدبّر و انديشه مورد توجّه قرار گيرد خواستار علم توحيد را بسنده است . ( اصول ، كتاب التوحيد ، ذيل حديث 340 ، ص 380 ، ج 1 ) . مقدارى از اين خطبه در تحف العقول ،
تأليف ابن شعبه حرّانى ( از دانشمندان آخر قرن چهارم ، معاصر شيخ صدوق متوفّى به سال 381 ق . و استاد شيخ مفيد متوفّى به سال 413 ق . ) نيز آمده است .
سيّد عبد الزهراء حسينى خطيب در ذيل اين خطبه ( مصادر نهج البلاغه و اسانيده ،
ج 2 ، ص 16 9 ) مىنويسد : « اين خطبه را على بن محمد بن شاكر الواسطى در كتاب « عيون الحكم و المواعظ » [ تأليف در سال 457 ] تا جمله ( انك لمن المنظرين ) از امير المؤمنين نقل كرده است . . . و قطب راوندى اين خطبه را در شرحى كه بر نهج البلاغه نوشته ، با اسناد خود تا امير المؤمنين ، روايت كرده است . از سخن ابن شعبه در كتاب « تحف العقول » نيز چنين بر مىآيد كه خطبهاى بسيار طولانى بوده است ، زيرا قسمت زيادى از آن را با متنى مخالف با آنچه در نهج البلاغه آمده و اضافاتى نقل مىكند . . . شيخ طبرسى [ از دانشمندان قرن ششم ] . در « احتجاج » ، و كمال الدين محمد بن طلحة الشافعى [ ف . 652 ه . ق . ] در « مطالب السؤول » و قاضى القضاعى [ ف . 454 ه . ق . ] در « دستور معالم الحكم » قسمتهايى
[ 86 ]
از اين خطبه را نقل كردهاند و روايت هر يك با ديگرى اختلاف و كم و زياد دارد . فخر رازى نيز وصف ملائكه را از اين خطبه برگرفته آن را بطور ارسال المسلّمات به امام نسبت مىدهد .
امكان ندارد همه اين اشخاص كه در زمانهاى مختلف مىزيستهاند ، با عقايد و مشربهاى مختلف ، و متون و عبارات گوناگون ، و در جاهايى متفرق ، اين خطبه را جعل كرده به امام نسبت داده باشند . از همه اينها گذشته ، هر كس با شيوه سخن امير المؤمنين آشنا باشد يقين پيدا مىكند كه اين ميوه نيز از همان درخت و اين قطره از همان درياست ، و خود متن انسان را از سند بىنياز مىگرداند . »