سخن هستند میدانند كه ممكن نيست انسان در حال عادی بتواند سخن عاليی بگويد كه در حد اعلای اوج باشد . روح بشر بايد به اهتزاز بيايد . مخصوصا اگر سخن از نوع مرثيه باشد ، دل انسان بايد خيلی سوخته باشد تا مرثيه خوب بگويد . اگر بخواهد غزل بگويد بايد سخت دچار احساسات عشقی باشد تا غزل خوبی بگويد . اگر بخواهد حماسه بگويد بايد سخت احساسات حماسی داشته باشد تا يك سخن حماسی بگويد . وقتی خطبههای اباعبدالله ( ع ) ايراد میشود ، مخصوصا يكی از آن خطبههائی كه در روز عاشورا ايراد میكند و از مفصلترين خطبههاست ، [ عمرسعد بر لشكريان خود میترسد ] . امام برای خواندن اين خطبه از اسب پياده شد و برای اينكه میخواست يك جای مرتفعتری باشد تا صدايش بهتر برسد ، بر بالای شتر رفت و فرياد زد : ²تبالكم ايتها الجماعة و ترحا حين استصرختمونا والهين، فأصرخناكم موجفين» ( 1 ) . كه براستی نمونهای از خطبههای علی عليهالسلام است و اگر خطبههای علی عليهالسلام را كنار بگذاريم ديگر خطبهای به اين پرشوری در دنيا پيدا نمیشود . و سه بار صحبت كرد . عمرسعد بر لشكريان خود ترسيد كه مبادا نطق حسين ( ع ) آنها را تحت تأثير قرار دهد . نوبت بعد كه اباعبدالله ( ع ) شروع به صحبت كرد ، از آنجا كه روح دشمن شكست خورده بود ، عمرسعد دستور داد فرياد كنيد و به دهانهايتان بزنيد تا صدای حسين ( ع ) را كسی نشنود . آيا اين علامت شكست نيست ؟ آيا اين علامت پيروزی حسين ( ع ) نيست ؟ پاورقی : |