در عصر روز يازدهم ، اسراء را آوردند و سوار كردند بر مركبهايی ( شتريا قاطر يا هر دو ) كه پالانهای چوبين داشتند و مقيد بودند كه اسراء ،پارچهای روی پالانها نگذارند برای اينكه زجر بكشند . بعد اهل بيت خواهشیكردند كه پذيرفته شد . آن خواهش اين بود : قلن بحق الله الا مامررتم بناعلی مصرع الحسين ( 1 ) گفتند شما را به خدا حالا كه ما را از اينجا میبريد، ما را از قتلگاه حسين عبور بدهيد برای اينكه میخواهيم برای آخرين باربا عزيزان خودمان خداحافظی كرده باشيم . در ميان اسراء تنها امام زينالعابدين بودند كه به علت بيماری پاهای مباركشان را زير شكم مركب بستهبودند ، ديگران روی مركب آزاد بودند . وقتی كه به قتلگاه رسيدند ، همهبیاختيار خودشان را از روی مركبها به روی زمين انداختند . زينب سلام اللهعليها خودش را میرساند به بدن مقدس اباعبدالله ، آن را به يك وضعیمیبيند كه تا آن وقت نديده بود ، بدنی میبيند بی سر و بیلباس . با اينبدن معاشقه میكند و سخن میگويد « بابی المهموم حتی قضی ، بابی العطشانحتی مضی » (2) آنچنان دلسوز ناله كرد كه فابكت و الله كل عدو و صديق (3)يعنی كاری كرد كه اشك دشمن جاری شد، دوست و دشمن به گريه در آمدند. مجلس عزای حسين را برای اولين بار زينب ساخت . ولی در پاورقی : 1 - بحار الانوار ج 45 ص 58 ، اللهوف ص 55 ، و نظير اين عبارت درمقتل الحسين مقرم ص 396 و مقتل الحسين خوارزمی ج 2 ص 39 آمده است كهتماما از حميدبن مسلم روايت میكنند . 3 و 2 - بحار الانوار ج 45 ص 59 ، اللهوف ص 56 ، مقتل الحسين مقرم ص . 396 |