كرد و گفت كذاب توئی و پدر تو است و شروع كرد به نطق كردن و خطابهانشاء كردن بطوری كه همانجا ريختند او را گرفتند و بعد هم كشتند . ولیبالاخره اين پرده را دريد . ابن زياد واقعا به همان دو معنا حرامزاده است ، يعنی يك مرد نابكار وشيطان . غالبا در جوامعی كه مردم افكار مذهبی دارند ، وقتی كه دستگاههایجبار میخواهند خودشان را توجيه كنند ، جبرگرا میشوند ، يعنی همه چيز رامستند به خدا میكنند ، كار خدا بود كه اين جور شد ، اگر مصلحت نبود كهاين جور نمیشد ، خدا خودش نمیگذاشت كه اين جور بشود . اينكه : آنچههست همان است كه بايد باشد و آنچه نيست همان است كه نبايد باشد ،خودش يك منطق است ، منطق جبرگرايی . منطق ابن زياد است كه وقتی مواجهمیشود با زينب سلام الله عليها ، فورا مسئله خدا را مطرح میكند كهالحمدلله الذی فضحكم و قتلكم و اكذب احدوثتكم اين جملهها خيلی معنا دارد، خدا را شكر ، اين خدا بود كه شما را كشت ، اين خداخواهی بود . عجبفتنهای برای مسلمين درست كرده بوديد ، شكر خدا را كه شما را كشت ، شكرخدا را كه شما را رسوا كرد . رسوايی در منطق او چيست ؟ در منطق او هركس كه به حسب ظاهر در جبهه نظامی شكست بخورد ، ديگر رسوا شده و قضيهتمام شده است . اگر او به حق میبود كه در جبهه نظامی غالب میشد . واكذب احدوثتكم يعنی مغلوب شدن شما دليل بر اين است كه حرفتان دروغ بود. زينب چه گفت ؟ گفت : « الحمد لله الذی اكرمنا به نبيه » ، خدا |