زن باقی ماند و گرانبها ، خطابهای میخواند . راويان چنين نقل كردهاند كهدر يك موقع خاصی ، زينب موقعيت را تشخيص داد و قداومات دختر علی يكاشاره كرد . عبارت تاريخ اين است : و قد اومات الی الناس ان اسكتوافارتدت الانفاس ، و سكنت الاجراس ( 1 ) يعنی در آن هياهو و غلغله كهاگر دهل میزند صدايش به جايی نمیرسيد ، گويی نفسها در سينه حبس شد وصدای زنگها و هياهوها خاموش گشت ، مركبها هم ايستادند ( آدمها كهمیايستادند قهرا مركبها هم میايستادند ) . خطبهای خواند . راوی گفت : ولم ار والله خفره قط انطق منها ( 2 ) اين " خفره " خيلی ارزش دارد "خفره " يعنی زن باحيا . اين زن ، نيامد مثل يك زن بیحيا حرف بزند .زينب آن خطابه را در نهايت عظمت القاء كرد . در عين حال دشمن میگويد :ولم ار والله خفره قط انطق منها يعنی آن حيای زنانگی از او پيدا بود .شجاعت علی با حيای زنانگی در هم آميخته بود . در كوفه كه بيست سال پيش علی عليه السلام خليفه بود و در حدود پنج سالخلافت خود خطابههای زيادی خوانده بود ، هنوز در ميان مردم خطبه خواندنعلی عليه السلام ضرب المثل بود . راوی گفت گويی سخن علی از دهان زينبمیريزد ، گويی كه علی زنده شده و سخن او از دهان زينب میريزد . وقتیحرفهای زينب كه مفصل هم نيست ( ده دوازده سطر بيشتر نيست ) تمام شد ،میگويد مردم را ديدم كه همه ، پاورقی : 2 و 1 - بحار الانوار ج 45 ص 108 ، مقتل الحسين مقرم ص 402 ، مقتلالحسين خوارزمی ج 2 ص 40 ، اللهوف ص . 62 |