وقتی حسين ( ع ) به زينب ( س ) میفرمايد كه چرا اين طور میكنی ، مگر توشاهد و ناظر وفات جدم نبودی ؟ جد من از من بهتر بود ، پدر ما از ما بهتربود ، برادر همين طور ، مادر همين طور ، زينب با حسين ( ع ) اين چنينصحبت میكند : برادر جان ! همه آنها اگر رفتند بالاخره من پناهگاهی غير ازتو داشتم ، ولی با رفتن تو برای من پناهگاهی باقی نمیماند . اما همينكهايام عاشورا سپری میشود و زينب ، حسين عليهالسلام را با آن روحيه قوی ونيرومند و با آن دستورالعملها میبيند ، زينب ( س ) ديگری میشود كه ديگراحدی در مقابل او كوچكترين شخصيتی ندارد . امام زين العابدين ( ع ) فرمود: ما دوازده نفر بوديم و تمام ما دوازده نفر را بيك زنجير بسته بودند كهيك سر زنجير به بازوی من و سر ديگر آن به بازوی عمهام زينب بسته بود .میگويند تاريخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است . بنابراينبيست و دو روز از اسارت زينب ( س ) گذشته است ، بيست و دو روز رنجمتوالی كشيده است كه با اين حال او را وارد مجلس يزيد بن معاويه میكنند، يزيدی كه كاخ اخضر او يعنی كاخ سبزی كه معاويه در شام ساخته بود ،آنچنان بارگاه مجللی بود كه هر كس با ديدن آن بارگاه و آن خدم و حشم وطنطنه و دبدبه ، خودش را میباخت . بعضی نوشتهاند كه افراد میبايست ازهفت تالار میگذشتند تا به آن تالار آخری میرسيدند كه يزيد روی تخت مزين ومرصعی نشسته بود و تمام اعيان و اشراف و اعاظم سفرای كشورهای خارجی نيزروی كرسيهای طلا يا نقره نشسته بودند . در چنين شرايطی اين اسراء را |