است . او در روز عاشورا گرفتار شد و چون گفت غلامم ، آزادش كردند . مردديگری است بنام حميد بن مسلم كه از وقايع نگارهای لشكر عمرسعد بوده است. يكی از حاضرين واقعه ، شخص امام زينالعابدين عليه السلام است كه همهقضايا را نقل كردهاند . نقطه ابهامی در تاريخ امامحسين وجود ندارد . متاسفانه حاجینوری يك داستان جعلی و تحريفی درباره امام زينالعابدينعليه السلام نقل میكند . میگويد در روز عاشورا وقتی كه برای اباعبداللهياوری باقی نماند ، حضرت برای خداحافظی به خيمه امام زينالعابدينعليهالسلام رفتند . حضرت امام زينالعابدين عليه السلام فرمود : پدرجان !كار شما و اين مردم به كجا كشيد ؟ ( يعنی تا آن وقت امام زينالعابدينبیخبر بوده است ) ! فرمود : پسر جان به جنگ كشيد . امام زينالعابدينفرمود حبيببنمظاهر چطور شد ؟ فرمود : قتل . زهيربنالقين چطور شد ؟ قتل .بريربنخضير چطور شد ؟ قتل . هر كس از اصحاب را كه اسم برد ، فرمود كشتهشد . بعد بنیهاشم را پرسيد ، قاسمبنحسن چطور شد؟ برادرم علیاكبر چطور شد؟بر عمويم ابوالفضل چه شد ؟ . قتل اين ، جعل است ، دروغ است . امامزينالعابدين كه العياذ بالله آنقدر مريض و بيهوش نبوده كه نفهمد چهگذشته است . تاريخ مینويسد حتی در همان حال امام حركت كرد و فرمود عمه! عصای مرا با يك شمشير بياور . يكی از كسانی كه حاضر در واقعه بوده وآن را نقل كرده است ، شخص امام زينالعابدين عليه السلام است . پس توبه كنيم ، واقعا بايد توبه كنيم به خاطر اين جنايت و خيانتی |