( گفت مستی و راستی ) . در حال مستی ، حرف راستش را میگفت كه هيچ چيزرا قبول ندارم . مستی ، رسوايش میكرد و الا خود او هم از اين برنامهاستفاده میكرد . ابن زياد بعد از شهادت اباعبدالله وقتی كه مردم را در مسجد بزرگ كوفهجمع كرد تا قضيه را به اطلاع آنها برساند ، آنچنان قيافه مذهبی و مقدسی بهخود گرفت كه گفت : الحمدلله الذی اظهر الحق و اهله ، و نصر اميرالمؤمنين و اشياعه ، و قتل الكذاب بن الكذاب ( 1 ) خدا را شكرمیكنيم كه حقيقت را پيروز كرد و ريشه يك دروغگو و پسر دروغگو را كهمیخواست مردم را بفريبد ، كند . از مردم ، " الهی شكر " میخواست وشايد صدها " الهی شكر " هم گفتند . اگر يك كور بيداردل نبود ، آنمجلس را خوب فريب داده بود . مردی است به نام عبدالله بن عفيف كه خدايش رحمت كند . گاهی وقتهاافرادی در موقعيتهايی جانبازی میكنند كه يك دنيا ارزش دارد . اين مرداز دو چشم نابينا بود . يك چشمش را در جمل در ركاب علی عليهالسلام وچشم ديگرش را در صفين در ركاب علی عليهالسلام از دست داده بود . اعمیبود ، چون اعمی بود ، ديگر كاری از او ساخته نبود و قهرا در جهاد همشركت نمیكرد و غالبا به عبادت میپرداخت . آن روز هم در مسجد كوفه بود. اين مرد وقتی كه اين جمله را شنيد از جا حركت پاورقی : 1 - بحار الانوار ج 45 ص 119 ، مقتل الحسين خوارزمی ج 2 ص 52 ، مقتلالحسين مقرم ص 426 ، ارشاد شيخ مفيد ص 244، الكامل فی التاريخ ج 4 ، ص82 ، اللهوف ص 69 ، كشف الغمه ج 2 ص . 67 |