مكه . اين بود كه صدايش در اطراف پيچيد كه حسين بن علی حاضر به بيعتنشد و لذا از مدينه به مكه رفت . خود اين ، به اصطلاح ( اگر تعبير درستباشد ) يك ژست تبليغاتی بود برای رساندن هدف و پيام خودش به مردم .از اين بالاتر كه عجيب و فوق العاده است اينكه امام حسين عليه السلام درسوم شعبان وارد مكه میشود ، و ماههای رمضان ، شوال ، ذی القعده و ذیالحجه ( تا هشتم اين ماه ) يعنی ايامی كه عمره مستحب است و مردم ازاطراف و اكناف به مكه میآيند را در آنجا میماند . كم كم فصل حج میرسد ، مردم از اطراف و اكناف و حتی از اقصا بلادخراسان به مكه میآيند . روز ترويه میشود يعنی روز هشتم ذی الحجه ، روزیكه همه برای حج از نو لباس احرام میپوشند و میخواهند به منی و عرفاتبروند و اعمال حج را انجام بدهند . ناگهان ، امام حسين عليه السلام اعلاممیكند كه من میخواهم بطرف عراق بروم ، من میخواهم به طرف كوفه بروم .يعنی در چنين شرايطی پشت میكند به كعبه ، پشت میكند به حج ، يعنی مناعتراض دارم . اعتراض و انتقاد و عدم رضايت خودش را به اين وسيله وبه اين شكل اعلام میكند . يعنی اين كعبه ديگر در تسخير بنی اميه است ،حجی كه گردانندهاش يزيد باشد ، برای مسلمين فايدهای نخواهد داشت . اينپشت كردن به كعبه و اعمال حج در چنين روزی و اينكه بعد بگويد من برایرضای خدا رو به جهاد میكنم و پشت به حج ، رو به امر به معروف میكنم وپشت به حج ، اين ، يك دنيا معنی داشت ، كار كوچكی نبود . ارزشتبليغاتی ، اسلوب ، روش و متدكار در اينجا به |