و موفقيت كار اينها بيشتر بوده است . سرش چيست ؟ میگويند سرش اين است كه اسلوب علماء يك مرتبه تغيير كرد . از وقتیكه اسلوب علماء در تحقيق عوض شد ، سرعت پيشروی علم بيشتر شد . اسلوبهادر موفقيتها نقش دارند . ممكن است شما يك فرد نابغه و باهوش و بااستعداد و پركاری را در راس يك مؤسسه قرار بدهيد و نتواند اداره بكند .فرد ديگری را كه به اندازه او نبوغی از نظر حافظه و هوش و استعداد ودرك ندارد ، در راس همان مؤسسه قرار بدهيد و بهتر اداره بكند ، از باباينكه سبك و روش او بهتر است . مثال واضحتر و روشنتری بزنيم : مكرر افرادی را ديدهايم كه بسيار باهوش، با استعداد و پر حافظه هستند ، اما موفقيت اينها در يادگيری ، كمتر ازموفقيت كسانی است كه از نظر هوش و حافظه و قدرت كار ، در سطحپائينتری قرار دارند . چرا ؟ برای اينكه سبك كار اينها بهتر است . مثلايك آدم خيلی پر حافظه ممكن است در شبانه روز شانزده ساعت يكسره كاربكند . اما چگونه ؟ يك كتاب را از اول تا آخر مطالعه میكند . بعد فوراكتاب ديگری را برمیدارد و مطالعه میكند . در صورتی كه اين كتاب در يكرشته است و آن كتاب در يك رشته ديگر . بعد كتابی ديگر ، بعد يك درسديگر ، يك بلبشوئی راه میاندازد . ولی يك نفر ممكن است كه قدرت هشتساعت كار بيشتر نداشته باشد ، ولی وقتی كتابی را مطالعه میكند اولا بادقت میخواند نه با تندی ، ثانيا به يك دور خواندن اكتفا نمیكند ، يكبار ديگر همين |